بخوان برای موفقیت ۴ (پادکست ۳۱ تا ۴۰)

Rate this post

خواندن در ابعاد متفاوت زندگی ما تاثیرات شگفت انگیزی دارد. هرچه بیشتر مطالعه کنید ، با ابعاد جدید

ی از زندگی آشنا می شوید. کتاب، گشایش امکان است.

بخوان برای موفقیت، مجموعه پادکست‌هایی است که در کانال تلگرامی مرتا منتشر می‌گردد و سعی داریم تا خلاصه‌ای از آن را پس از انتشار، در اینجا بنویسیم.

شماره‌ی یکم تا دهم سری پادکست های ” بخوان برای موفقیت ” را در این صفحه ببینید.

در این پادکستها درمورد چه چیزهایی حرف خواهم زد؟

بخوان برای موفقیت ۳۱

 تفاوت مطالعه کردن و کتاب خواندن

اول باید معنای مطالعه و کتاب خواندن را از هم جدا کنیم، این دو با هم فرق دارند.مطالعه یک چیز کلی است. نوعی از مطالعه کتاب خواندن

می‌شود. مطالعه تفکر و تامل را همراه خودش دارد، وسایل مختلفی برای مطالعه وجود دارد، مثل اینترنت، مثل تلویزیون، مثل ویدیو، موبایل، اینستاگرام، شبکه‌های اجتماعی دیگر. هر گونه تلاش برای یادگیری را مطالعه می‌دانند.

اما مطالعه با کتاب خواندن فرق دارد، کتاب خواندن، نوعی از مطالعه است، و مطالعه لزوماً کتاب خواندن نیست. مثل اینکه بعضی‌ها می‌گویند مطالعه می‌کنیم ولی کتاب نمی‌خوانیم، یکی از دلایلی که آمار مطالعه کم است ولی کتاب خریدن زیاد است، همین است‌.

آدم‌ها به این دلیل که خیلی به کتاب ارزش داده می‌شود و تشویق‌شان می‌کنند که کتاب بخوانند، به نمایشگاه  می‌روند و کتاب می‌خرند، اما کتاب نمی‌خوانند.

یکی از دلایلش هم این است که افراد تجربه کرده اند که یادگیری‌شان از طریق فیلم خیلی بیشتر است. طبیعتا لزومی نمی‌بینند وقت برای کتاب خواندن بگذارند. اما نکته این است که کتاب خریدن، بر اساس سوالی است که در ذهن ما ایجاد می‌شود، نیازی است که ما داریم، و می‌خواهیم یک محتوای کلانی را دریافت کنیم، پس به سراغ کتاب می‌رویم.

می‌خواهیم محتوایی را دریافت کنیم که به راحتی کسی به آن نمی‌رسد. اگر بخواهید از حالت متوسط بالاتر بیایید باید کتاب زیاد بخوانید.

شما با خواندن کتاب محتوای خالص تری را دریافت می‌کنید. لزوما ویدیو و فیلم بد نیست، این نیست که حتما باید کتاب خواند، گاهی یک فیلم، یک سریال، اگر عمیق باشد، اگر کارگردانی بسیار اهل کتاب باشد، اگر یک فکر را بخواهد به شما منتقل کند، می‌تواند بیش از یک کتاب بر شما تاثیر بگذارد.

شبکه‌های اجتماعی‌تان را زمان‌بندی کنید، برنامه ریزی کنید، شبکه‌هایی که محتوایی بیهوده دارند و واقعا برایتان مهم نیست را دیگر دنبال نکنید.

محتوایی که در روز می‌گیرید، محتوایی باشد که انگار از یک کتاب دریافت می‌کنید. در طول روز با انواع مختلف محتواهای آموزشی و کتاب گونه روبه‌رو باشید. شما تاریخ را دوست دارید، تاریخ گوش می‌دهید،  مباحث دینی را دوست دارید، مباحث دینی را گوش می‌دهید، یا می‌بینید، یا می‌خوانید، موسیقی دوست دارید، موسیقی گوش می‌دهید؛ این‌ها همه به  ذهن کمک می‌کند، برای اینکه رشد کند و متوقف نشود، کتاب هم تاثیر خودش را دارد در فرآیند رشد شما.

زمانی که سراغ کتاب می‌روید، یک زمان مشخص، عالی، و با کیفیت باشد، باید یاد بگیریم که چطور از شبکه‌های مختلف استفاده کنیم، از وسایل مختلف یادگیری بهره ببریم.  برای مطالعه و کتاب خواندن هم به عنوان یک وسیله به اندازه شبکه‌های اجتماعی و رسانه‌ها زمان بگذاریم.

بخوان برای موفقیت ۳۲

 می‌خواهم کتاب بخوانم اما نمی‌شود، چه کنم؟

بیشتربن سوالاتی که از من می‌شود این است که افراد می‌گویند: “من دوست دارم کتاب بخوانم ولی نمی‌توانم بخوانم، سمت کتاب نمی‌روم ، چه کار کنم؟ ”

سوالی که مطرح است این است که چرا می‌خواهی کتاب بخوانی؟

چه واجبی است که حتماً شما کتاب‌خوان باشید؟ بعضی‌ها می‌گویند چون کتاب خوب است، باید خواند، باید دانست، اینکه بازهم انگیزه خاصی نیست.

بعضی‌ها می‌گویند من در محیط کارم اگر کتاب نخوانم از کارمندانم عقب می‌افتم، پس این بهترین جواب برای خودت است، پس اگر می‌خواهی که عقب نیفتی باید کتاب بخوانی، چه انگیزه‌ای از این بیشتر؟ فقط کافی است که به این فکر کنی که از کارمندانت عقب میفتی و دیگر تو را به نگاه یک مدیر نمی‌بینند. هر کس برای خودش دلایل به خصوصی دارد که به او انگیزه می‌دهند.

می‌گوید من اگر مطالعه نکنم، پاس نمی‌شوم، اگه مطالعه نکنم، احساس می‌کنم زندگی بیهوده‌ای دارم. این‌ها می‌شوند انگیزه‌ای که شما به خاطرش کتاب بخوانید.

مرحله بعدی این است که از کتاب‌های خوب شروع کنید، کتاب‌هایی که به آن‌ها علاقه‌مندید. پس اگر کتاب را می‌خواهید بخوانید، اما نمی‌توانید و دنبال این هستید که یک نفر به شما یک راه‌حلی بدهد که شروع کنید به کتاب خواندن، من به عنوان یک کارشناس کتاب به شما می‌گویم که:

اول باید فکر کنید که چرا باید کتاب بخوانید؟

قرار نیست همه مردم کتاب بخوانند، کتاب خواندن اصولا به عنوان یک کار خوب معرفی می‌شود و همه هم تشویق می‌کنند، اما ما چون تخصصی، بر روی این موضوع کار می‌کنیم، به شما می‌گوییم که ممکن است که یک آدم کتاب بخواند و اتفاقا اثر منفی بر او داشته باشد. شما باید ببینید هدفتان چیست، و برای چه چیزی کتاب می‌خوانید.

به این فکر کنید که اگر کتاب نخوانید چه اتفاقی می‌افتد؟ برای شخصیت خودتان،در زندگی یا حتی در فضای کاری‌تان. برای خودتان بنویسید که من اگر کتاب نخوانم به کدام یک از اهدافم نمی‌رسم، این می‌شود موتور محرک شما.

یک چیزی که شما را تحریک بکند که به سمت کتابخانه بروید. مرحله بعد این است که نگذارید این زمان طولانی شود که خسته شوید، مثلا یک روز ۲ ساعت مطالعه نکنید، و فردا بگویید، دیگر خسته شده‌ام. باید زمان های مطالعه کوتاه ولی روزانه باشد.

۱۵ دقیقه در روز شاید از نظر شما زمان خیلی کمی به نظر بیاید، اما وقتی که این ۱۵ دقیقه، ۳۰ روز ادامه پیدا می‌کند یک کتاب کامل می‌شود. و وقتی که ادامه بدهید و ۶۰ روز شود، قدرت شما دو برابر می‌شود. و اگر باز هم ادامه دهید، همینطور قدرت شما دو برابر و دو برابر می‌شود و شما تبدیل به فردی می‌شوید که از همین ۱۵ دقیقه‌هایی که دیده نمی‌شد، چقدر کتاب‌های بزرگی خواندید، و چه تغییرات شگرفی در زندگی و کسب و کارتان به وجود آمده است.

بخوان برای موفقیت ۳۳

 چگونه برای خود انگیزه ایجاد کنید که بیشتر کتاب بخوانید

یک ایمیلی از شاهین کلانتری برای من آمد، ایمیلی که برای همه افرادی که عضو جامعه‌ی ایمیلی او هستند، ارسال می‌کند؛ از قول یک نفری گفته بود که تدریس کردن یعنی یاد گرفتن و رهبری کردن.

خیلی این جمله برای من زیبا بود. تدریس کردن حتی برای اعضای خانواده یا در یک فایل صوتی برای چهار نفر از دوستان در تلگرام، باعث می‌شود که هم بیشتر یاد بگیری و همان چیزی را که خواندی در ذهنت تثبیت کنی و هم اینکه انگیزه‌ای می‌شود برای ادامه دادن به مطالعه( مثلا آن افراد تو را تشویق کنند که ما دوست داریم بیشتر بدانیم).

مثلا کتابی را معرفی می‌کنم و در مورد آن حرف می‌زنم و از من می‌پرسند که این کتاب را خواندی؟ می‌گویم نه، می‌پرسند که پس چگونه در مورد آن حرف زدی؟ جواب می‌دهم که من در جمع‌های دوستانه‌ام کتاب‌خوان زیاد است، وقتی در مورد کتاب‌ها حرف می‌زنیم، تجربیات‌شان را می‌گویند، طوری که شناخت خوبی نسبت به آن کتاب پیدا میکنم.

اگر به محتوای دقیق آن کتاب نیاز پیدا کنم آن را میخوانم اما، شاید هم تا آخر عمر آن کتاب را نخوانم، اما درمورد آن کتاب می‌دانم و  می‌توانم صحبت کنم. یعنی از کتابی که خواندی به دیگران یاد می‌دهی و باعث می‌شود که آن فرد یا وقت بگذارد و کتاب را بخواند و یا حتی اگر سلسله مطالعاتش و سیر مطالعاتش در مورد کتاب‌های دیگری است، درمورد کتاب‌های بیشتری می‌تواند صحبت کند، و ما به بهره وری زمان او کمک کرده ایم.

شما وقتی که مجبور می‌شوید آموزش دهید، مجبور می‌شوید تا خودتان را آماده کنید، این آماده کردن، تمرین می‌خواهد، کتاب خواندن می‌خواهد، جمع آوری مطلب از منابع را می طلبد، نقشه ذهنی می‌خواهد، سازماندهی فکر می‌خواهد، آماده کردن یک محتوای شکیل می‌خواهد، و همین باعث می‌شود که شما، هم مطالعه کردن را یاد بگیرید، هم چینش مطالب و تسلسل مطالب را یاد بگیرید، و هم رنگ آمیزی محتوا را یاد بگیرید، یعنی آن محتوایی که خواندی را مثلاً به یک فایل صوتی، یا ویدیو، یا یک مقاله تبدیل کنی.

و این تولید محتوا باعث می‌شود که  شما حس کنید آدم مفیدتری هستید، شما در اینستاگرام محتوایی که تولید می‌کنید حداقل صد نفر می‌بیند، اینکه شما بخواهید صد نفر را جمع کنید، خیلی سخت است، اما در محیطی مثل  اینستاگرام، یا تلگرام یا هر محیطی که خودتان دوست دارید، دیده می‌شوید، حرف‌هایتان شنیده می‌شود، نوشته‌هایتان خوانده می‌شود، نظرات را می‌گیرید و چه چیزی ارزشمندتر از اینکه یک محتوای عالی برای گزارش آموخته‌هایتان آماده ‌کنید، که در مقام بالاتر می‌توانید به تدریس برسید، در مقام بالاتر می‌توانید به نوشتن کتاب برسید، بالاتر به مقالات جهانی برسید و رسیدن به یک محصولی که برای همیشه از شما می‌ماند.

وقتی شما کتاب بنویسید برای همیشه از شما، این کتاب خواهد ماند، چه زنده باشید و چه نباشید. پس ما با کتاب خواندن تولید محتوا می‌کنیم، با تولید محتوا به توسعه فردی خودمان کمک می‌کنیم، و به زندگی دیگران هم کمک می‌کنیم، و چه چیزی در زندگی ارزشمندتر از اینکه بتوانیم به دیگران کمک کنیم.

بخوان برای موفقیت۳۴

فرق آدم‌های خلاق و غیر خلاق؟

 

فرق آدم‌های خلاق، پر ایده، خوش‌صحبت، با آدم‌هایی که می‌گویند ما خلاقیت نداریم، نمیدانیم چه کاری باید بکنیم، و اکثراً هم ناامید هستند، چیست؟

بعضی‌ها فکر می‌کنند آدم‌هایی که خلاق هستند و معمولاً حرف‌هایشان پر از ایده های خوبی است، آدم‌هایی هستند که شاید کارهای خاصی انجام دادند، تمریناتی انجام می‌دهند. خیلی‌ها دنبال کلاس‌هایی می‌روند که خلاقیت را بیاموزند.

افرادی هستند که خلاقیت را می‌آموزند، اما این‌ها خوراک تنبلی افرادی را تامین می‌کنند که دنبال کشف اتفاق های جدید و دنیای جدید نرفتند، و در واقع این را به آدم ها می‌فروشند. اگر تنبل باشید، پول هم داشته باشید، پول می‌دهید، در این کلاس‌ها شرکت می‌کنید، اتفاقا آن‌ها خیلی کار خوبی می کنند، چون کمک می‌کنند که آدم‌ها خلاق‌تر باشند و دنیای بهتری بیافرینند. اما برای افرادی که تنبل نیستند، راه‌های خیلی ساده‌ای وجود دارد، کافی است ببینید این آدم‌ها سبک زندگی‌شان به چه صورتی است؛ آدم‌هایی که آنها را تشویق میکنیم بابت ایده هایی که دارند، افکار نویی که دارند ، بابت خلاقیتشان، چقدر حرف برای گفتن دارد، مثلا فلانی هر روز وبلاگش را آپ‌دیت می‌کند، و فایل صوتی درست می‌کند، و هر روز در شبکه‌های اجتماعی‌اش حرف های جدیدی می‌زند.

واقعیت این است که این افراد یا با آدم‌ها خیلی زیاد ارتباط دارند، یا با کتاب‌ها، و یا هر دو، وقتی که هر دوی این‌ها اتفاق بیفتد خروجی فوق‌العاده می‌شود. من فردی را می‌شناسم که خیلی کتاب‌خوان نیست، اما به شدت اهل ارتباط با آدم‌هاست و دانش خودش را از طریق آدم‌ها می‌گیرد.  همیشه حرفی برای گفتن دارد، ایده‌های زیادی دارد، چون در حد یک دنیا ارتباط دارد، و آدم‌های مختلف را در مکان‌های مختلف می‌بیند، حرف‌هایشان را می‌شنود، به همین علت ایده‌های زیادی دارد.

فرد دیگر‌ی را می‌شناسم که کتاب نمی‌خواند، ارتباط خاصی ندارد، سنش کم است، اما در سایت‌های خارجی و سایت‌های ایرانی، ویدیوهای مدرسان ایرانی و خارجی را می‌بیند، کتاب‌هایشان را خیلی کم مطالعه می‌کند، اما عمیق؛  و این باعث می‌شود که تفکرش بزرگ شود، ایده‌های زیاد و خلاقانه‌ای را ارائه می‌دهد.

افراد دیگری هم هستند که کتاب زیاد می‌خوانند، علاوه بر این که ارتباطات خوبی با دیگرن دارند، اما بیشتر سبک زندگی‌شان، زندگی‌ای است که وبلاگ و کتاب زیاد مطالعه می‌کنند. و این کتاب خواندن باعث می‌شود که این‌ها با دنیای جدیدی آشنا شوند.

بدانید که شرط موفقیت در عصر جدید این است که شما با دنیاهای جدید آشنا شوید، با زندگی‌های جدید و افکار جدید آشنا شوید.

اگر قبلاً یک چپ و یک راست در افکار داشتیم، الان هزاران جهت داریم، و شما لازم هست که افکار مختلف را بشناسید، دنیای کسب و کار به شدت در حال توسعه هستند.

سه سال پیش دنیای کسب و کار با آنچه که الان وجود دارد، زمین تا آسمان فرق می‌کرد.

بنابراین، اگر به‌روز نباشید، اگر که دنیاهای جدید را پیدا نکنید، کتاب‌های جدید نخوانید، آدم‌های مختلف را نبینید، سفر نروید، سفرهای کاری، سمینارهای مختلف، مخصوصا به تهران که اصطلاحا، شهر فرنگ است و از همه ایران به آن‌جا می‌آیند، مخصوصا در سمینارها و همایش‌ها و نمایشگاه‌ها، همین حضور حتی بی هدف هم، فکر شما را بزرگ می‌کند. شما در هر جایی که زندگی می‌کنید، فکرتان، بزرگ‌تر باشد، فکر بزرگ برای شما ایده‌های ناب خلق می‌کند. ارتباطات خوب برای شما معجزه می‌کند. یک ارتباط خوب می‌تواند، سیستم فکری، برنامه‌های کسب و کاری، درآمد شما را، متحول ‌کند، چون ممکن است از یک نفر به چند نفر دیگر وصل شوید، و همین‌طور آدم‌ها در اطرافتان بیشتر می‌شوند، آدم‌هایی که تاثیرگزار، استاندارد، با کیفیت هستند، و آدم‌های بی‌کیفیت از زندگی شما کم کم، پا پس می‌کشند. کتاب‌ها هم همین‌طور. کتاب‌هایی مطالعه می‌کنید، و ازآن کتاب‌ها، کتاب‌های جدیدتر را پیدا می‌کنید و همین‌طور، کتاب‌های بیشتر و بیشتر.

پس راه خلاق شدن و ایده پرداز بودن و بزرگ شدن و موفق شدن: کتاب خواندن، ارتباط، و سفر است .

بخوان برای موفقیت ۳۵

چگونه یادگیری مهارتهای مطالعه می‌تواند نقش موثری در رشد اقتصادی فردی و اجتماعی داشته باشد؟

شعار ما در این فایل‌های صوتی خواندن برای موفقیت است، و ایده‌ی ما این است که امروزه، کتاب خواندن، برای نشستن یک گوشه‌ای در خانه، یا یک اتاقی، یا یک کتابخانه‌ای، یا کنار دریا و کوهستان، نیست. امروزه، کتاب خواندن یک کار واجب و موثر برای موفقیت است، چه موفقیت فردی، چه موفقیت اجتماعی و چه موفقیت اقتصادی. این موفقیت اقتصادی را خیلی‌ها از من می پرسند.

می‌پرسند آیا  کارتان سود ده هست یا خیر؟ و اینکه ما بیاییم در دوره شرکت کنیم و مهارت‌های مطالعه را  یاد بگیریم، چه اهمیتی دارد؟

بهتر است به کارمان برسیم در وضعیتی که اقتصاد خیلی خراب است. ما در جلسه‌ای با دوستانمان حرف زدیم، فکر کردیم و من یک سوالی را مطرح کردم و گفتم مشکل اصلی کشور ما چیست؟ طبیعتا خیلی‌ها گفتند اقتصاد؛ بعد گفتم برای رشد اقتصادی به چه چیزهایی نیاز داریم؟

نظرات متفاوت بود. اما توانستیم  با توافق همه، در دو گروه تقسیم بندی کنیم، برای رشد اقتصادی، یکی نیاز به بهره‌وری داریم، یکی نیاز به رشد فرهنگی داریم.

رشد فرهنگی و بهره‌وری در دو جا به هم وصل می‌شوند، وقتی که ما بحث وجدان کاری را وسط می‌آوریم، ما رشد اقتصادی نمی‌کنیم برای اینکه بهره‌وری نداریم، برای اینکه وجدان کاری نیست، و وجدان کاری چیزی است که هم به فرهنگ‌ آن فرد مربوط است، یعنی باید متوجه باشد که برای چه پشت این میز نشسته است. باید چه کار بکند، و چطور باید برای کشور مفید باشد، فرهنگ کار‍ِ صحیح، فرهنگ کارایی و اثربخشی در کشور ما و در تیپ کارگزاران و کارمندان جا نیفتاده است، و طبیعتاً بهره‌وری هم  پایین می‌آید.

اما دلیل بهره‌وری چیست؟ دلیل اینکه بهره‌وری فرد پایین است، چیست؟ دو علت دارد، یا اینکه خودش را بیش از حدی که هست می‌شناسد، یا کمتر از آن حدی که هست.

بیش از حدی که هست به این شکل است که مسئولیت گنده‌تر از دهانش را انتخاب می‌کند و نمی‌تواند بهره‌وری داشته باشد، یا  به دلیل عدم اعتماد به نفس و اینکه فکر می‌کند توانایی‌اش کمتر از این حدی است که باید باشد، آن کارهایی که باید انجام بدهد را انجام نمی‌دهد. می‌گوید بلد نیستم، می‌گوید بر عهده دیگران است وظیفه من نیست.

هر دوی این‌ها مربوط به خودباوری و شناخت از خود است. شناخت از خودم و توانایی هایم.

شما یک رشد فرهنگی را در نظر بگیرید و یک شناخت خود و توانایی، که این دو وقتی که با هم باشد، در انسان های یک اجتماع ایجاد شود، منجر به یک رشد اقتصادی می‌شود، آدم ها کنار هم، با هم، برای پیشرفت یک کشور کار می‌کنند.

یک پله عقب‌تر از این را در نظر بگیرید، یعنی چه چیزی باعث رشد فرهنگی می‌شود؟ چه چیزی باعث شناخت خود و توانایی‌های خود میشود؟ چه چیزی باعث باور خود میشود؟ تعقل و تفکر هر چه گسترده‌تر شود، و هرچه رشد بکند، ما از نظر فرهنگی رشد می‌کنیم. مثلاً اجتماع‌های گوناگون را ببینیم، در حوزه‌های روانشناسی و علوم اجتماعی شناخت پیدا کنیم. آدم‌های مختلف را بشناسیم، استعدادها، نیازها، رفتارها، روش‌ها  را بشناسیم. باعث می‌شود که رشد فرهنگی ایجاد شود. از خودمان شناخت پیدا می‌کنیم، ما در کدام حوزه‌ی فکری کار می‌کنیم، ما کدام جریان هستیم، ما تصورمان از موفقیت چیست، تعریفمان چیست، این‌ها با رشد تفکر و تعقل و مباحثه و صحبت و حضور در اجتماع‌های گوناگون ایجاد می‌شود.

رشد تفکر و تعقل چگونه ایجاد می‌شود؟ با یادگیری، با مطالعه، با خودآموزی ، با دیدن اجتماع‌های دیگر، با سفر کردن.

اینکه شما بتوانی خوب یاد بگیری، نیازمند به این هستی که مهارت‌های مطالعه را بلد باشی.

چه چیزی را یاد بگیرم؟ چه چیزی را نیاز دارم یاد بگیرم؟ چگونه آن را یاد بگیرم؟ آیا بهتر است کتاب بخوانم یا دوره شرکت کنم؟یا تحصیلات آکادمیک ببینم؟ یا با پادکست گوش دادن می‌توانم یاد بگیرم؟ و اینکه به چه صورتی یاد بگیرم؟ چطور وارد ذهنم کنم؟ چطور در ذهنم نگه دارم؟ و چطور از آن استفاده کنم؟ این‌ها همه مهارت‌های مطالعه است.

چرا مهارت‌های خواندن نمی‌گوییم؟ خواندن صرفاً برای کتاب است. در یکی از پادکست‌ها، به تعریف خواندن و مطالعه کردن، اشاره کردم.

ما در مورد مطالعه صحبت می‌کنیم، مهارت‌های مطالعه را می‌گوییم. مطالعه خیلی گسترده‌تر است. گاهی قدم زدن و فکر کردن می‌تواند نوعی مطالعه باشد، گاهی تلویزیون دیدن نوعی مطالعه است، و یادگیری این مهارت‌های مطالعه منجر به رشد قوه تعقل و تفکر می‌شود. تعقل و تفکر، رشد فرهنگی را برای ما می‌آورد، شناخت خود و محیط و توانایی‌هایمان را برای ما به ارمغان می‌آورد و بعد از آن ما شاهد بهره‌وری نیروهای انسانی، بهره‌وری کسب و کار، و در نتیجه رشد اقتصادی می‌شویم.

مهارت‌های مطالعه را از این زاویه نگاه کنید، و سعی کنید اگر که یاد نگرفتید، هر چه سریع‌تر برایش فکری کنید و اقدام به مطالعه.

بخوان برای موفقیت ۳۶

آزادنویسی و آزادگویی

آزاد نویسی از اسمش مشخص است، قرار است بدون هیچ‌گونه دغدغه‌ و بدون رعایت هیچ‌گونه اصولی، فقط بنویسیم.

این باعث می‌شود که شما از کاغذ سفید نترسید، به محض اینکه می‌بینید، شروع کنید به نوشتن. بعضی‌ها می‌گویند که ما همین را هم نمی‌دانیم چگونه شروع کنیم. پیشنهاد من این است که با جمله نمی‌دانم اکنون چه باید بنویسم شروع کنید؛ و اینکه چرا نمی‌دانم چه بنویسم؛ و خودبه‌خود ذهن فعال می‌شود و شروع می‌کنید به نوشتن.

ما یک صفحات صبح‌گاهی داریم که نوعی آزادنویسی است. اما شما هر موقع از روز می‌توانید آزادنویسی را داشته باشید، حتی برای وقتی که می‌خواهید یک پست برای وبلاگتان بنویسید، یا یک کپشن برای اینستاگرامتان تولید کنید.

شروع کنید آزاد نویسی کردن، اول آن چیزی که در ذهنتان هست را بنویسید، تخلیه کنید، سطوح اولیه فکرتان تخلیه شود، و بعد خود به خود عمیق می‌شوید. بعد از عمیق شدن، سعی کنید لایه‌های تفکرتان را بشکافید و بنویسید.

نهایتا مطمئن باشید که هم از کلمات بهتری استفاده خواهید کرد، هم آن چیزی را که می‌نویسید، نکته غنی‌تری را در بر خواهد داشت. اصولا آزاد‌نویسی و آزادگویی ما را وادار به خوداندیشی می‌کند، و این خوداندیشی باعث خلق محتواهای خوب و پیدا کردن خلأها و یافتن کتاب‌های جدید می‌شود.

درمورد آزادگویی هم دو راه دارید: یا اینکه می‌توانید صدای خودتان را ضبط کنید یا اینکه وقتی کسی نیست و به شما شک نمی‌کند که شما چرا با خودتان حرف می‌زنید، می‌توانید با خودتان صحبت کنید، هر آنچه که مثلا قرار است در جلسه‌ای که یک ساعت دیگر دارید سخنرانی کنید در مورد آن صحبت کنید، یا چیزی را که مطالعه کردید، در موردش صحبت کنید برای خودتان، برای عکس روی دیوار اتاقتان یا برای دوستتان که حوصله دارد حرف‌های شما را بشنود، آزادگویی بکنید.

در آزادگویی خیالمان راحت است که هر کلمه‌ای که به ذهنمان برسد، استفاده می‌کنیم. خیالمان راحت است که از چه لحنی استفاده می‌کنیم، گاهی محاوره صحبت می‌کنیم و دغدغه‌ی آن نکات فن‌بیان و نکات سخنرانی را نداریم. زمان هم خیلی مهم نیست.

اما به ترتیب که جلو می‌رویم، با آزادگویی و آزادنویسی، هوش کلامی ما افزایش پیدا می‌کند و ذهن ما قدرتمند می‌شود برای استفاده از واژگان جذاب، درست و کاربردی.

روزانه برای خودتان زمان بگذارید، برای آزادنویسی و آزادگویی. یکی از راحت‌ترین تمرین‌هایی است که مدرس‌های نویسندگی و مدرس‌های سخنرانی آ‌ن را آموزش می‌دهند. چقدر خوب است که شما همان‌طور که عادت به مطالعه دارید، بعد از مطالعه آزادنویسی کنید، و قسمتی را آزادگویی کنید، در زمانی که شما پشت فرمان، تنها، در حال رانندگی هستید، در ترافیک هستید یک فرصت هست که می‌توانید تمرین آزادگویی کنید.

به نوعی کتاب خواندن شما را جذاب می‌کند، شاید حتی شما را تشویق کند به بیشتر خواندن، و درست کتاب انتخاب کردن.

بخوان برای موفقیت ۳۷

تا این کتاب رو نخونم، کتاب جدیدی رو شروع نمی‌کنم

خیلی وقت‌ها برای مطالعه کردن کتاب، برای خودمان شرط می‌گذاریم، شرطی کردن کارها برای انجام دادن آن کاری که به عنوان شرط گذاشته شده است، خیلی خوب است، اما نباید آن‌ها به شکلی باشد، که جلوی توسعه فردی شما را بگیرد.

مثلاً کتاب x رو می‌خواهیم بخریم، بعد به خودمان می‌گوییم ببین تا کتاب y را نخواندی، حق نداری کتاب x را شروع کنی به خواندن. کتاب y را مجبوری بخوانی و دیر شده است و باید تمام شود.

کتاب x را دوست داری که بخوانی و علاقه داری که این کتاب را بخوانی. در سبک زندگی یک انسان کتاب‌خوان حرفه‌ای، اولویت با آن کتابی است که به آن علاقه داریم.

به این شکل است که کتاب خواندن تبدیل به یک کار لذت‌بخش و بعداً تبدیل به کار جدی و جدانشدنی در زندگی شما می‌شود.

خیلی وقت‌ها می‌بینیم برای خریدن کتاب می‌گوییم ما چون امسال کتاب خریدیم و نخواندیم، پس کتاب جدید نمی‌خریم. اگر این توانسته است به اهمال‌کاری شما کمک کند که آفرین.

اما ۹۰ درصد این موارد هنوز کتاب‌های نخوانده هم‌چنان در کتابخانه‌ی ما وجود دارد و اینکه ما آیا باید همه‌ی آن کتاب‌هایی که خریدیم را بخوانیم؟

خیر، شاید در خرید اشتباه کردیم، شاید برای ما آن کتاب را هدیه آوردند،  و نخواندیم.

قرار نیست همه کتاب‌های کتابخانه را بخوانیم. چیزی که مهم است این است که باید بدانیم که کتاب‌های کتابخانه در مورد چیست. باید شناخت داشت. یک نگاه به آن کتابی که نخواندی بنداز، هنر تندخوانی، هنر اجمالی‌خوانی برای این موقعیت‌هاست که اصلا شما نه تنها کتاب‌های کتابخانه‌تان را نخواندید، بلکه در کتابگردی‌هایتان، هنگام خرید کتابتان، کتاب‌هایی که می‌بینید را یک ورق بزنید، یاد بگیرید که مثلاً پشت کتاب را بخوانید، مقدمه را بخوانید، عنوان را بخوانید، یک نگاهی به فهرست بکنید، و در مورد آن کتاب در  فضاهای مجازی یا اینترنت و سایت‌ها مطالعه کنید، ریویوهای آن را بخوانید اگر وجود دارد، که متوجه شوید آن کتاب در مورد چیست، یا می‌خرید،یا نمی‌خرید.

کتاب‌های کتابخانه‌تان هم همینطور. این مهم است که شما بتوانید در مورد آن کتاب توضیح بدهید، برای فردی که به آن کتاب نیاز دارد تجویز بکنید، بتوانید هدیه بدهید. اما قرار نیست که همه‌ی کتاب‌های کتاب‌خانه‌مان را بخوانیم.

کتاب هایی را که امروز به آن نیاز داریم، امروز سوال ما را پاسخ می‌دهد، با تمام آن کتاب کیف می‌کنیم، جزو کتاب‌هایی است که حتماً باید تا آخر آن را خواند، این کتاب تا آخر خوانده  می‌شود.

اگر می‌خواهید بخوانید برای موفقیت، اگر می‌خواهید موفق باشید، بدانید که باید کتاب‌های گزیده، کتاب‌هایی که دوستشان دارید، کتاب‌هایی که به سوالات شما پاسخ می‌دهد، کتاب‌هایی که بر اساس تخصص و هدفی که دارید انتخاب می‌کنید را بخوانید.

به این صورت است که با خواندن موفق می‌شوید و کتاب‌های استاندارد می‌خوانید. به این صورت است که هنر تندخوانی به موفقیت شما کمک می‌کند تا زمان ارزشمند و محدودتان را برای کتاب‌هایی که قرار نیست ارزش خارق‌العاده‌ای را به شما اضافه کند، زمان بگذارید.

بخوان برای موفقیت ۳۸

کتاب خواندن چه تاثیری روی استخدام می‌گذارد؟

می‌خواهم درباره نقش کتاب‌خوانی در استخدام صحبت کنم. اگر مدیر باشیم، ما به دنبال فردی هستیم که بتواند سازمان ما را ارتقا دهد، خلاقیت داشته باشد، کارا باشد، حتی یک سری مسائل را بیشتر از ما بداند.

وقتی که کارگزار یا کارمند باشیم، دنبال مدیری یا شرکتی هستیم که بتواند ما را رشد دهد و بتواند به مهارت‌های ما اضافه ‌کند.

این دو استاندارد چطور به هم می‌رسند؟ قطعاً با دادن آگهی در سایت‌ها و روزنامه‌ها این اتفاق نمی‌افتد، چون کسی که در خانه نشسته است که یک آگهی بیاید که بر سر یک کاری برود، که ببیند حقوقش چقدر است و شرایطش به چه صورتی است، قطعاً به کار آن مدیر نمی‌آید که به دنبال یک آدم خلاق است و این دو طرف به نتیجه نمی‌رسند و خیلی وقت‌ها مدت زمانی که فردی در یک سازمان کار می‌کند، خیلی کوتاه است و بعضاً اگر بلند هست، در آن نارضایتی  وجود دارد.

راه‌حل این است که افراد کتاب‌خوان باشند، منظورم این است که وقتی که ما یک تخصصی را داریم یا به یک چیزی علاقه داریم، مثلا به کنترل پروژه علاقه داریم، یا تخصص داریم، سعی کنیم  این را ارتقا بدیم، کتاب‌های بیشتری بخوانیم، منابع بیشتری را مطالعه کنیم، وبلاگ های تخصصی را بخوانیم و حرف برای گفتن داشته باشیم، آن وقت مدیران و مسئولین سازمان‌ها به سراغ ما می‌آیند برای اینکه در مورد کنترل پروژه به ما کاری را بسپارند.

مطالعه و تولید محتوا صدای شما را به دیگران می‌رساند.

مدیر هم همین‌طور، مدیر هم وقتی که خودش را ارتقا دهد و بتواند مهارت‌های نرمش را بالا ببرد، عملاً از پس نیروهای جدید هم بر می‌آید. دنیای امروز، دنیایی نیست که شما بتوانید استراتژی ۱۰ ساله، یا حتی ۵ ساله، برای کسب و کارتان  طراحی کنید. سال به سال شرایط کسب و کار عوض می‌شود. مهارت‌های نرم مثل تسهیلاتی که برای ارتباطات انجام می‌شود، تسهیلاتی که برای مراودات مالی انجام می‌شود، مدل‌های جدیدی که برای درآمد ایجاد می‌شود، این‌ها باعث می‌شوند که شما نوع کسب و کارتان را عوض کنید و  مشخص است که به سرعت یک رقیب می‌تواند با یک شبکه اجتماعی خیلی قوی یا یک محتوای خیلی خوب، بالای سر شما قرار بگیرد.

الان در حوزه سئو با یک مقدار کار متمرکز می‌تواند در نتایج گوگل، سایت رقیب شما بالاتر از شما قرار بگیرد.

باید یک مدیر هم به مهارت‌های نرم مسلط باشد، بتواند با کتاب‌هایی که می‌خواند علمش را  بالا ببرد، سایت‌های مختلف مطالعه بکند، فقط خبر خواندن برای مدیر مفید نیست، باید حتماً در مورد استراتژی، بازاریابی، مقاله‌های روز، وبلاگ‌های تخصصی مطالعه داشته باشد. کارگزار هم همین‌طور.

کارگزار هم نیاز دارد که بتواند حتی بهتر از مدیر صحبت ‌کند، گاهی یک کارگزار باید به جای مدیر، به جایی برود و مذاکره کند. یک جلسه بگزارد و ارتباط گرفتن با همکاران، ارتباط گرفتن با بالاسری‌ها، معاونین و مدیران. همه این‌ها هنر می‌خواهد و چه هنری بهتر از داشتن یک دایره لغات برای نوشتن خوب، برای صحبت کردن. خیلی از کارها درسازمان‌ها با نامه‌نگاری حل می‌شود.

من یکی از کارهایی که می‌کردم چه در دانشگاه و چه در شرکت‌ها و سازمان‌هایی که کار کردم، نوشتن نامه بود، برای بچه‌ها نامه می‌نوشتم، برای کارهای دانشگاه مثل گرفتن واحد و مرخصی.

نامه‌نگاری یک فنی بود که خیلی‌ها بلد نبودند و خیلی هم ساده بود. یا گزارش نوشتن برای استاد مثلا خیلی وقت‌ها برای بعضی‌ها سخت بود، گزارش نوشتن برای مدیر در سازمان‌ها سخت بود. من هیچ کلاسی نرفته بودم برای نامه نوشتن، هیچ کلاسی برای گزارش نوشتن و خلاصه‌ی مدیریتی نرفته بودم و صرفاً این را با مطالعه منابع مختلف، با سرچ کردن، با دیدن، دیدن کارهای دیگران آموخته بودم، توجه کردن به کلماتی که دیگران به کار می‌برند.

منظورم این است که کتاب خواندن فقط صرفا آن محتوایی که به شما می‌دهد نیست، حتی آن دامنه لغاتی که در شما افزایش پیدا می‌کند باعث می‌شود صحبت کردن‌هایتان شما را یک آدم فرهیخته و باسواد نشان دهد و اعتماد بقیه را به شما جلب کند.

یکی از علامت‌های کسی که کتاب زیاد می‌خواند، این است که کمتر حرف می‌زند، شما این تجربه را داشته باشید، کسی که زیاد حرف می‌زند و زیاد مَن مَن می‌کند، کسی است که کتاب کمتر می‌خواند.

به عنوان تجربه از من قبول کنید و تست کنید و کسی که کمتر، گزیده و عمیق صحبت می‌کند، بدانید که اهل مطالعه است و منابع اصیل را مطالعه می‌کند

بخوان برای موفقیت ۳۹

اتفاق‌های شگفت انگیز برای افرادی که قسمت چهارم را گوش داده بودند.

در فایل صوتی چهارم، بخوان برای موفقیت ۴ در مورد این نکته صحبت کردم که دوست داشتم دوباره در این قسمت بر آن تاکید کنم.

چون افرادی که آن فایل را گوش دادند، یا قبلاً به صورت شفاهی از من آن حرف‌ها را شنیده بودند و عمل کردند، امروز خیلی زندگی‌شان، اهدافشان و رسیدن به آن مسیر شغلی‌ای که دنبالش بودند، تغییر کرده است.

تاکید می‌کنم مسیر شغلی؛ چون هنوز به آن نهایت نرسیدند، خیلی جوان هستند، شاید ۱۹، ۲۰ و ۲۱ سال دارند، اما بازخورد آن را می‌بینم در  یکی، دو ماه اخیر، مخصوصا فصل تابستان که خیلی‌ها به دنبال آن رفتند.

آن حرف‌ها این بود که گفتم قسمتی از درآمدتان را، قسمتی از پولی را که به هر طریقی به دستتان می‌رسد را،  برای سرمایه‌گذاری خودتان کنار بگذارید.

از یک چیز خیلی خیلی عادی، مثل نقاشی یا آشپزی تا چیزهای حرفه‌ای و شغلی مثل کنترل پروژه و مدیریت استراتژیک و سایت و سئو و چیزهای مختلف، از مسائل هنری تا مسائل حرفه‌ای؛ هیچ فرقی نمی‌کند در هر حوزه‌ای که احساس می‌کنید علاقه دارید و دوست دارید در آن شناخته شده باشید.

دوست دارید اگر کسی خواست در مورد آن بداند به سراغ شما بیاید.  آن موضوع چیست؟ علاقه خودتان است، لذا ممکن است شغلتان نباشد، اما باید به شدت بر آن تخصص داشته باشید.

به دنبال همان بروید.

حالا، این می‌تواند خواندن چندباره‌ی چند کتاب باشد، می‌تواند پیدا کردن سُرس‌های انگلیسی باشد، سرس‌های اصلی باشد و ترجمه آن‌ها و وقت گذاشتن برای آن‌ها. می‌تواند شرکت در دوره‌های حرفه‌ای باشد که در ایران برگزار می‌شود.

هرکس انتخاب‌های خودش را داشته است؛ یک نفر  سرس‌های انگلیسی و به زبان اصلی حوزه بورس را کار کرد و الان حرفی برای گفتن دارد، فرد دیگری در حوزه هنری کلاس‌های بلندمدت، گران‌قیمت و راه دور که تهران بود را رفته است، چون خودش شهرستان بود، برای اینکه یاد بگیرد‌.

افراد دیگر هم همین‌طور، در حوزه بیزینس و کسب و کار به دنبال آن رفتند، عده‌ای در حوزه نویسندگی رفتند در حوزه‌های بالاتر از آن سطحی که کار کرده بودند دوره دیدند و کار کردند، کتاب خواندند، و در حوزه‌هایی که فقط خوانده بودند، تجربه هم کسب کردند.

حالا که نتایج را می‌بینم توصیه موکد دارم که در این عصر جدیدی که زندگی می‌کنیم، نیاز هست که در یک حوزه خیلی متخصص شویم، مخصوصا اگر دانشجو هستید، از تابستان، از لحظه لحظه اش استفاده کنید و افرادی که این  کار را کردند، به شدت رشد کردند و الان در سن ۲۰ سالگی، تخصص دارند، می‌دانند باید به کدام مسیر بروند، مطالعاتشان هدفمند است.  مطالعه باید گسترده باشد، اما در یک فیلد تخصصی ما کتاب‌های بیشتری را مطالعه می‌کنیم، شاید در طول زندگی‌مان مثلا کلاً دو کتاب شعر بخوانیم، اما صد کتاب تخصصی در حوزه‌ای که به آن علاقه‌مندیم را مطالعه کردیم.

اما باید همه این‌ها کنار هم باشد در غیر این صورت ما یک آدم تک‌بعدی می‌شویم و نمی‌توانیم در اجتماع حرف بزنیم و به عنوان یک کتاب‌خوان مرجع شویم.

از همین امروز اگر چیزی را کنار نگذاشتید، کنار بگذارید. یک مقدار از درآمدتان، از پولی که دریافت می‌کنید، کنار بگذارید تا جمع شود. اگر علاقه به چیزی مثل عکاسی دارید، قرار نیست که شما حتماً پول جمع کنید که یک دوربین بخرید، دوربین را به راحتی می‌شود کرایه کرد.

دوربین‌های خیلی خوبی هم می‌شود کرایه کرد. اما یاد بگیرید به صورت کاملاً حرفه‌ای عکاسی کنید. بررسی کنید کجاها باید بروید، از چه کسانی باید پیروی کنید.

در دنیایی که ما زندگی می‌کنیم، دسترسی به آموزش، دسترسی به منابع اصلی، بسیار راحت است. گاهی فقط سرمایه بیشتری می‌خواهد که با این روشی که گفتم شما می‌توانید به راحتی، ذره ذره پول را جمع کنید، و یا قرض بگیرید و ذره ذره پول را پس بدهید، تا به آن هدفی که دارید و آن مسیر شغلی‌ای که می‌خواهید، راه پیدا کنید.

ارزان‌ترین راه برای یادگیری کتاب خواندن است‌.

برای تخصص و متخصص شدن یک کتاب خوب را چند بار خواندن، یا چندین کتاب در حوزه تخصصی خواندن را فراموش نکنید.

بخوان برای موفقیت ۴۰

کتابنده باشید تا موفقیت را در کنار خواندن زندگی کنید

ما شخصیتی را در مرتا به وجودآورده ایم به اسم کتابنده. یکی از عوامل موفقیت در کتاب خواندن این که شما آن را با دیگران به اشتراک بگذارید.

خیلی‌ها می‌گویند که وقتی کتابی را می‌خوانیم، یادمان می‌رود که چه چیزی خوانده‌ایم و احساس می‌کنیم که هیچ فایده‌ای ندارد.

اینکه فراموش نشود یک سری روش‌ دارد، که در حوزه آموزش باید آموزش دهیم که چگونه آنچه را که می‌خوانیم به یادمان بماند. که دوره قدرت مطالعه‌ی ما بحث اصلی همین است، که ما به این هدف برسیم آنچه را که می‌خوانیم، یادمان بماند. اولا عادت کنیم به مطالعه و بعد آن چه را که می‌خوانیم در زندگی‌مان استفاده کنیم و به دیگران انتقال دهیم.

کتابنده لغتی است که  خودم ساخته‌ام، کتاب به علاوه نویسنده می‌شود کتابنده، یعنی کتاب‌خوان به اضافه نویسنده می‌شود کتابنده. کتابنده فردی است که کتاب‌هایی را که می‌خواند با دیگران به اشتراک می‌گذارد، به این صورت که در مور آن‌ها می‌نویسد.

یکی از راحت‌ترین راه‌های نوشتن، نوشتن در مورد کتاب‌هایتان است، کتاب‌هایی که خوانده‌اید. و این را  با دیگران به اشتراک بگذارید، خیلی به شما کمک می‌کند که کتاب‌هایی که خواندید را به یاد بیاورید. مجبور می‌شوید دوباره سری به آن بزنید، چون بهترین راه برای یادآوری و به ذهن سپردن مرور کردن است. و بعد از آن آموزش دادن است، شما عملا این دو کار را با کتابندگی انجام می‌دهید.

اگر به سایت ما بروید و خلاصه‌نویسی یا مرورنویسی را سرچ کنید، با مقاله‌ا‌ی روبه‌رو می‌شوید که پربازدیدترین مقاله سایتمان است که آموزش دادیم که چطور بتوانید یک مرور کتاب بنویسید، یک خلاصه‌ی کتاب بنویسید. در حد ۱۰۰ الی ۲۰۰ کلمه، آن را در شبکه‌های اجتماعی خودتان و در رسانه‌های خودتان منتشر بکنید. ما یک کانال در تلگرام به اسم مجله تلگرامی بررسی کتاب داریم که در آن افرادی که دوست دارند در مورد کتاب‌هایی که مطالعه کردند، بنویسند، ما در آن‌جا منتشر می‌کنیم.

این مجله تلگرامی شاید بعدا به صورت سایت هم درآید، شاید فیزیکی هم باشد، اما فعلاً خیلی سریع تبدیل شده است به یک مجله تلگرامی.

در آن کانال، هر کسی دوست دارد کتابی را معرفی کند در هر موضوعی معرفی می‌کند. مهم این است که کتاب‌های مختلفی به گوش ما بخورد، و در مورد آن‌ها بدانیم.

فلسفه این کار چیست؟ این است که افرادی که کتاب می‌خوانند، افراد دیگر را ترغیب می‌کنند که کتاب‌های دیگری را بخوانند و آن فردی که می‌خواهد کتاب بخرد می‌داند که چه کتابی می‌خرد و قرار است از آن لذت ببرد. این‌طور نیست که کتاب را تا نصفه بخواند و رها کند.

سلسله نشست‌های معرفی کتاب که تازگی‌ها خیلی خوب به وجود می‌آید و خوب است که ادامه پیدا کند بین دوستان، در دانشگاه، در خانواده و  فامیل این اتفاق بیفتد، خیلی خوب است که کتاب‌ها معرفی شوند و با آن‌ها آشنا شویم، ما در تمام عمرمان اگر که ۸۰_۹۰ سال عمر کنیم، ۲۳ الی ۲۴ هزار کتاب بیشتر نمی‌توانیم بخوانیم، خیلی‌ها به همین عدد هم نمی‌رسند، در صورتیکه میلیون‌ها کتاب وجود دارد حتی در یک کشور چه برسد به کتاب‌های دنیا. چه بهتر است که بتوانیم مرورهای کتاب را بخوانیم، به این شکل آن کتاب را خواندیم، اگر دوست داشتیم بیشتر ببینیم، دوست داشتیم بیشتر با آن نویسنده زندگی کنیم، آن کتاب را می‌خریم و می‌خوانیم.

در رابطه با نوشتن در مورد کتاب‌ها، مخصوصا اگر کتاب داستان است، خیلی بهتر است که  کتاب را لو ندهیم. به شکلی بنویسیم که داستان لو نرود اما  برای اینکه خواننده آن کتاب را بخواند و تشنه شود، شما باید از روش نویسنده، زیبایی‌های نوشتار، چقدر توانسته است یک چیزی را تعریف کند، روایت کند، یا بنویسد را معرفی کنید، یک شکلی از  تبلیغ و بازاریابی آن کتاب است بدون اینکه شما بخواهید داستان را لو دهید.

هر کتابی را می‌خوانید با خودتان فرض کنید که قرار است آن را به یک نفر معرفی کنید. جملات را در ذهنتان بسازید و بنویسید. این عادت را برای خودتان ایجاد کنید. و حتما برای خودتان رسانه داشته باشید، راحت‌ترین رسانه‌ای که می‌توانید داشته باشید، اینستاگرام است، یک عکس از کتاب می‌گیرید و آنچه را که می‌خواهید به بقیه معرفی کنید در کپشن می‌گویید و هشتک کتاب را می‌گذارید، این کتاب  توسط افرادی که دوست دارند، معرفی می‌شود. می‌توانید هشتک کتاب خوب را بگذارید، هشتک خوبی در اینستاگرام است و  دیده می‌شود و چه بهتر که وبلاگ شخصی داشته باشید، که این رسانه بیشتر دیده شود، سال‌ها برایتان بماند و با اسمتان که سرچ شود کتاب‌هایی که خواندید، مشخص باشد.

بعدها خواستید کسی اسم شما را سرچ کند، بتواند رزومه علمی شما را با توجه به کتاب‌هایی که خوانده‌اید استخراج کند.

اشتراک گذاری:
مطالب زیر را حتما بخوانید

دیدگاهتان را بنویسید