مسیر حرفهای برای تبدیل شدن به یک کتابخوان
برای این که بخواهید به یک کتابخوان حرفهای تبدیل شوید باید انگیزه داشته باشید. مثلا از خود بپرسید: چرا وقتی کتاب میخرم فکر میکنم برای خواندنش تا ابد وقت هست؟ چگونه می توانم کتاب های بیشتری بخوانم؟ چگونه به مطالعه کردن عادت کنم؟ چرا انگیزه کمی برای مطالعه کردن دارم؟ یا اصلاً یک سوال کلیتر:
راهنمای مطالعه:
چرا کتاب نمیخوانیم؟
میتوانم پاسخ این سؤال را حدس بزنم چون قبلاً از فراگیران دوره قدرت مطالعه شنیدهام؛ در پاسخ به اینکه چرا کتاب نمیخوانیم گفتهاند:
- احساس می کنیم سرعت خواندن ما بسیار کند است و پیشرفت خوبی نداریم.
- مطالعه کتابها را آغاز می کنیم اما آنها را به پایان نمیبریم.
- در زمان مطالعه کردن، نمیتوانیم به شکل کامل و مناسب، تمرکز داشته باشیم.
- کتابخوانی برای ما خسته کننده است.
- حوصله متن های طولانی را نداریم.
- کتابخوانی و مطالعه در کوتاه مدت برای بسیاری از ما، لذت ایجاد نمیکند.
- بسیاری از کتابهایی که میخوانیم به «توصیه» یا «تحمیل» دیگران تعیین شده است.
- خواندن یک کتاب به تنهایی (و بدون مشارکت دیگران) کاری است که حوصله بسیار میخواهد که از حد توان بسیاری از ما خارج است.
- در لحظاتی که تصمیم به مطالعه و کتابخوانی میگیریم، کتاب مناسبی در اختیار ما یا در ذهن ما وجود ندارد.
با ما همراه شوید تا مسیر تبدیل شدن به یک کتابخوان حرفهای را پیش رویم:
ایستگاه اول . کتاب خواندن را تبدیل به یک اولویت کنید
ما کتاب خواندن را دوست داریم. می دانیم چقدر خوب و موثر و سرنوشت ساز است اما بعد از این که همه کارهایمان را انجام دادیم اگر خستگی آخر شب اجازه داد بیدار بمانیم، چند خطی می خوانیم. دوستان عزیزم بیایید باور کنیم که کتاب خواندن جزو اولویت های ما نیست. در سبد خرید ماهانه ما اثری از کتاب نیست. اگر به جای مقایسه شعار آمیز قسمت پیتزا و کتاب این را قبول کردیم که واقعا خرید پیتزا بیشتر میصرفد ، آن گاه می توانیم فکری به حالش کنیم.
پت ویلیامز نویسنده کتاب بخوان برای زندگی برای من فرد الهام بخشی است. او یک مربی ورزش است. 19 فرزند دارد و در عین حال یک کتابخوان حرفه ای و تاثیرگذار در این زمینه است دائما میگوید اگر من با این شرایط میتوانم کتاب بخوانم پس شما هم می توانید. خیلی بخش های این کتاب را از او گرفته ام. اما جمله ای دارد که خیلی از خواندنش لذت می برم و کاملاً با او هم ذات پنداری می کنم:
«نمی دانید وقتی کتابی را تمام می کنید و آن را برای همیشه در قفسه کتابتان می گذارید چه باری از روی دوشتان برداشته می شود. وقتی به آن نگاه می کنید که میان کتاب ها جایی رفته و نشسته است گویی به پیروزی های خود نگاه می کنید. هر کتاب به بخشی از خاطره ی زندگی تان تبدیل می شود چرا که بخشی اززندگی خود را با آن گذرانده اید.»
اگر شما بخواهید می توانید طی یک سال در ده زمینه مختلف به کارشناس ملی تبدیل شوید به شرطی که در هر زمینه 5 کتاب خوب را به صورت عمیق بخوانید! دوست دارید اسم خود را میان خبرها و مجلات ببینید؟ پس شروع کنید… باور کنید اتفاق می افتد و نقطه شروعش همین جاست!
ایستگاه دوم. کتاب خواندن را تبدیل به یک لذت کنید
انسان در زندگی به دنبال لذت است.. هر کدام از خواستههای انسان ارضا شود، لذت میبرد. یکی از این خواستهها کنجکاوی است. یکی از کنجکاویها کنجکاوی علمی است. کنجکاویهای علمی میتواند در موضوع تاریخ، نجوم، سیاست یا موضوعات دیگر باشد. این نوع کتاب خواندن هم کم و بیش در زندگی ما ایرانیها هست اما نه به نسبت کتابهای دسته اول. کتاب قرار است به بهبود کیفیت زندگی ما کمک کند. ممکن است هنگام خواندن بهترین کتاب هم، روزی برسد که دوست نداشته باشید سمتِ آن کتابِ خاص بروید. برای اینجور مواقع همیشه یک یا دو کتاب دیگر هم در دست مطالعه داشته باشید تا سراغ آنها بروید. یادمان باشد که قرار نیست از روی بی حوصلگی فقط کتاب را تمام کنیم، پس کتاب را باانرژی بخوانید.
ایستگاه سوم. کتاب خواندن را تبدیل به یک عادت کنید
فکر می کنم بهترین راه برای تبدیل شدن به یک کتابخوان حرفهای، ایجاد عادت مطالعه است. روش سادهای که در کلاسهایمان میگوییم را اینجا برایتان مینویسم:
1- به جای یک کتاب، چندین کتاب مختلف در روز بخوانید.
یکی را منزل بگذارید یکی را در کیف یکی را در اتومبیل یکی در محل کار، یا محل تحصیل و یکی دو تا فایل هم در تلفن همراهتان داشته باشید. این تنوع، ذوق شما را به مطالعه زیاد میکند. شاید شبها با این که باید کتابهای مربوط به پژوهشتان را بخوانید ، اما اصلاً حوصله ندارید و هوس قصه شازده کوچولو به سرتان زده، خب بروید و آن را بخوانید مهم این است که در هر زمان مشخص مطالعه کنید. اینکه چه کتابی باشد، مهم نیست.
2- بر اساس نیازتان برای خود یک شاخص کتابخوانی تعیین کنید.
زمان، تعداد، صفحه، فصل… سپس آن را به قطعات کوچک روزانه بشکانید و هر روز به آن پایبند باشید. مثلاً اگر شاخص شما تعداد صفحه است، روزانه و قرار است هر ماه یک کتاب 300صفحهای را تمام کنید، متعهد شوید که روزانه 10 صفحه از آن کتاب را بخوانید.
3- اگر حال خواندن هم نداشتید فقط اجازه دهید چشمانتان کلمات را ببینند.
اما هر روز. این خیلی مهم است. اولیور وندل هولمز نویسنده و رئیس دانشکده پزشکی دانشگاه هاروارد مینويسد:
برای کتاب خوان شدن یک راه خوب سراغ دارم؛ اینکه همیشه و همه جا با خود یک کتاب همراه داشته باشید. اگر همیشه کتابی پیش شما باشد، عادت میکنید که هرجایی را برای خواندن انتخاب کنید. اگر همین الان بدون کتاب هستید؛ معطل نکنید؛ به نزدیک ترین کتابفروشی بروید و یکی از کتاب های مرا میل کنید
ایستگاه چهارم. کتاب خواندن را تبدیل به یک فرصت کنید
بورتون راسکو؛ منتقد و ویراستار اواسط قرن بیستم در مقالهای نوشت : “موفقترین دانشجویان آنهایی هستند که به دانشگاه می روند تا خودشان چیزی یاد بگیرند نه آن که کسی به آنها چیزی یاد بدهد. آنهایی که شوق یادگیری داشتهاند؛ شوق آشنایی با کتابهای خوب ”
کافی است بخواهید یک کتابخوان حرفه ای شوید. آن گاه از فرصتها به بهترین شکل ممکن استفاده خواهید کرد. این روش را امتحان کنید:
1.برنامه روزانه خود را بنویسید
2.زمان های مُرده خود را پیدا کنید (حتما 30دقیقه پیدا خواهد شد)
3. اگر سرعت مطالعهتان 200 کلمه بر دقیقه باشد (متوسط سرعت کتابخوانهای ایرانی) میشود روزی 20 تا 30 صفحه و این یعنی هر هفته یک کتاب
در مدرسه و دانشگاه و حوزه به دلایلی مجبوریم کتاب هایی بخوانیم که شاید علاقه ای به آن ها نداشته باشیم. خیلی کسل کننده است. هر روز و هر هفته یک ساعت معین یک کتاب کسل کننده؛ خیلی از مردم این برداشت را می کنند که همه کتابها هم مثل اینها کسل کننده هستند. خواندن از سر اجبار هنر نیست و تغییری در زندگی و اصلاحی در جامعه ایجاد نخواهد کرد.
ایستگاه پنجم. برای کتاب خواندن یک مکان و زمان مناسب پیدا کنید
می دانید محل مورد علاقه ی من برای کتاب خواندن کجاست؟ همه جا! و هر زمانی که تایم باز پیدا میکنم نیز کتاب میخوانم. برای کتاب خواندن باید شکارچی فرصت باشید. هر جا که میروید کتاب هم با خود ببرید. در عوض کتابها هم شما را با خود جاهایی میبرند که تا به حال نرفتهاید. درست مثل قالیچه سلیمان! قالیچه ای از جنس کاغذ
هر فرد معمولی سالانه حدود پانصد الی هزار ساعت با اتومبیل خود وقت صرف می کند که این زمان معادل سه الی شش ماه، هفتهای چهل ساعت کار و یا یک یا دو ترم دانشگاه است!
معمولا راحت ترین محل برای مطالعه کتاب خوان ها منزل خودشان است. اکثرشان یک گوشهای ، یک مبلی، اتاقی برای کتاب خواندن دارند. برخی به صورت دراز کشیده و شاید هم کنار دریا و فضای سبز
اما با همه این وجود خواندن مهمتر از آن است که برای آن دنبال جا بگردید. خواهش می کنم هرچه سریعتر جای مناسب را پیدا کنید.
ایستگاه ششم. در یک حوزه متخصص شوید
اگر روزی سی الی شصت دقیقه بخوانید، باید بتوانید هر هفته یک کتاب تمام کنید. یک شخص معمولی در سال کمتر از یک کتاب می خواند. اگر شما هفته ای یک کتاب بخوانید، هر سال حداقل می توانید 5 کتاب را تمام کنید… می دانید گرفتن مدرک دکتری از یک دانشگاه خوب تا حدی مستلزم خواندن چهل الی پنجاه کتاب و جمع بندی آن در یک پایان نامه است؟ اگر شما مصمم باشید هفته ای یک کتاب و سالی چهل- پنجاه کتاب در زمینه ی کار خود بخوانید، در حقیقت دکترای عملی رشته خود را گرفته اید!
اگر به همین روال ادامه دهید تا ده سال آینده حدود پانصد کتاب خواهید خواند. در دنیایی که یک فرد معمولی کمتر از یک کتاب در سال درس می خواند، فکر می کنید چه جایگاهی خواهید داشت؟
تیم کورلی سالها حسابدار و برنامه ریز مالی 233 فرد ثروتمند در 5قاره جهان بوده است. او رفتارها و عادات این افراد را بررسی کرد و نتیجه تحقیقاتش را ارائه داد. یکی از عاداتی که برای من جالب توجه بود ، عادت داشتن ایشان به مطالعه بود. مطالعه و کسب اطلاعات جدید درباره کسب و کار و رشد فردی. ۸۸٪ از افراد ثروتمند عادت دارند که در روز ۳۰ دقیقه یا بیشتر مطالعه کنند. بله؛ مطالعه عادت افراد ثروتمند هست. البته این مطالعه به شیوههای مختلف و در موضوعات مختلف است.
۶۳٪ از ثروتمندان موقع رفت و آمد به کتابهای صوتی گوش می دهند.
۷۹٪ کتابهای آموزشی مرتبط با حرفهشان را مطالعه میکنند.
۵۵٪ درباره توسعه فردی مطالعه میکنند.
۵۸٪ درباره زندگینامه افراد موفق مطالعه میکنند.
۹۴٪ درباره اتفاقات روز می خوانند.
۵۱٪ کتابهای تاریخی میخوانند.
فقط ۱۱٪ فقط برای سرگرم شدن مطالعه میکنند.
چرا مطالعه عادت افراد ثروتمند هست؟ چون با مطالعه دانش خودشان را افزایش می دهند و با این کار میتوانند فرصتها را بهتر شناسایی کنند و با شناسایی فرصتهای بیشتر میتوانند پول بیشتری بدست آورند. همین ویژگی است که افراد ثروتمند را از دیگران متمایز میکند.
شاید برایتان جالب باشد اگه بدانید که فقط ۲ درصد از افرادی که با مشکلات مالی مواجه هستند درباره توسعه فردی مطالعه میکنند! همین مسئله نشان میدهد تلاش نکردن برای توسعه فردی ست که باعث می شود این افراد پیشرفت نکنند.
ایستگاه هفتم. به ساندویچ عادت نکنید
نگذارید چشمانتان با خواندن اخبار و مطالی موتاه در شبکههای مجازی عادت کند. شما باید خود را طوری عادت دهید که بتوانید تلویزیون را خاموش و گوشی را کنار بگذارید. شاید بهتر باشد صبحها کمی زودتر بیدار شوید. به این ترتیب شما یک سرمایه گذاری بزرگ ذهنی نمودهاید. چون در آن زمان نه خبری از اخبار و فیلم و رسانه است و نه کسی بیدار است که بخواهید با او گفتگوی تلفنی یا آنلاین کنید.
ایستگاه هشتم. کتاب خواندن را تبدیل به یک کار جدی کنید
خواندن یک فرآیند جدی و فعالانه است؛ نه یک فعالیت برای اوقات فراغت یا استراحت. بر اساس یک نیاز، هدف یا سوال است که سراغ کتاب می رویم و هرچه کیفیت و کمیت این سوالات بیشتر باشند، مطالعه عمیق تر و با کیفیت تر خواهد بود. کتاب خواندن بارها مرا از تاریکی نجات داده ، زندگی ام را بهبود داده ، درآمدم را افزایش داده و باعث اعتبار من شده است. آن را جدی بگیریم!
ایستگاه نهم. کتاب خواندن را زمینهی تفکر رشد فردی خود قرار دهید
کتاب خواندن باید شما را به فکر وادارد. باید بتواند افکارتان را به قلم و کاغذتان منتقل کند. شاید هم یک تصمیم در زندگی یا تغییر در عقاید و بینش شما. اگر کتاب درسی نمیخوانید مهم است که حتماً به آنچه می خوانید علاقه داشته باشید. کتاب خوب باید خواب را از چشمان شما بگیرد.
کتابها مانند آجرند وقتی تصمیم بگیریم با آنها یک خانه مستحکم بسازیم، خانهای امن و آیندهای روشن خواهیم داشت البته باید توجه داشته باشیم که با یکی دو آجر در سال، خانه ای ساخته نمی شود!
ایستگاه دهم. خودتان را مهمتر از کتاب ببینید
هرگز نگویید “من این مطلب را نمی فهمم” یا “این کتاب در حد من نیست”. اعتماد به نفس داشته باشید. کتابها را انسانی نوشته است برای یک انسان دیگر. فقط کتابهای مقدس هستند که از طرف خدا آمدهاند. شما آنچه را که بخواهید، حتماً میفهمید. اگر جایی با نویسنده حرفی دارید، ابتدا مطمئن شوید رشته مطلب را از دست نمیدهید، سپس برایش بنویسید.
اگر قرار نیست از آن کتاب امتحان دهید، لازم نیست حفظش کنید. بخوانید برای فهمیدن؛ نه برای حفظ کردن! نکات و ایده ها را درک کنید و قسمت های دیگر را با سرعت بخوانید تا به جاهای خوب کتاب برسید.
اگر کتاب پرفروشی را خریدید و شما هنگامی که یکی دوفصل از آن را خواندید لذت نبردید، ابتدا به اواسط و انتهای کتاب نگاهی بیندازید و اگر بازهم جذبتان نکرد، کتاب را با احترام کنار بگذارید. شما مهم هستید. به سلیقه خود احترام بگذارید و فقط کتابهایی را بخوانید که از خواندنشان به معنای واقعی لذت میبرید.
ایستگاه یازدهم. کتابگردی و سپس کتاب گزینی کنید
یک کتابخوان حرفهای کتابهایی میخرد که ارزش خواندن دارد. در کتابگزینی یک حرفهای است. پرسه در کتابفروشی و جنب و جوش در میان قفسهها مغز آدمیزاد را برای انتخاب یک کتاب خوب فعال میکند و خون تازهای را در رگهایش جاری میسازد. یک کتابخوان حرفهای نباید زمان خود را برای خواندن کتابهای کمارزش هدر بدهد. اما تا دلتان بخواهد میتواند زمان بگذارد تا میان قفسههای کتاب بگردد تا یک کتاب خوب شکار کند. اما چگونه میتوان یک کتاب خوب را در کتابگردیها برگزید؟ به ایستگاه بعدی بروید
ایستگاه دوازدهم. خواندن یک فرآیند تک مرحلهای نیست
مرحله قبل از خرید کتاب مهمترین قسمت مطالعه است. در این مرحله عنوان کتاب را بررسی میکنیم. پشت جلد را میخوانیم و فصلهای کتاب را مرور مینماییم. توجه میکنیم که نویسنده چگونه بر اساس عنوان کتاب جلو رفته و چگونه آن را توضیح و ارائه داده است. آیا به نیازهای ما پاسخ میدهد؟
نگاهی نیز به عناوین فرعی و کلمات درشت فصل ها می اندازیم. به تصاویر، نقشهها و نمودارها و جداول نگاه میکنیم. ممکن است در آخر فصل هم خلاصهای وجود داشته باشد؛ حتما آن را باید خواند. شاید راهنمای مطالعه کتاب در قسمتی از کتاب تهیه شده باشد. به آن هم توجه می کنیم. حالا زمان این است که قضاوت کنیم آیا کتاب ارزش خریدن و سفر کردن به کتابخانه شما را دارد؟
لازمه پیشخوانی، تندخوانی است. اگر هنوز بلد نیستید آن را یاد بگیرید. دوره غیرحضوری و خصوصی قدرت مطالعه
ایستگاه سیزدهم. مرور و نقد کتابها را بخوانید
بوکبلاگرها و مرورنویسها کارشان این است که درباره کتابهایی که خواندهاند بنویسند. خوب است چند نفر از آنها که سلیقهشان به شما نزدیکتر است را دنبال کنید و مطالبشان را بخوانید.
در ضمن اگر شما یک کتابخوان حرفهای باشید میتوانید یکی از همین مروّجان کتاب و کتابخوانی باشید. در کارگاه آنلاین و فشرده مرورنویسی شرکت کنید.
ایستگاه چهاردهم. به صورت سبدی مطالعه کنید
لازم نیست برای این که کتاب جدیدی بخرید حتماً کتابهای قبلیتان را تمام کنید.
لازم نیست تا این کتاب تمام نشده سراغ کتاب بعدی نروید.
اینها شما را از مسیر یک کتابخوان حرفهای جدا میکند. شیفتگان مطالعه، شاید همزمان در حال خواندن 5 الی 50 کتاب باشند. مهمترین فایدهی این سبک این است که همیشه انرژی برای کتابخوانی دارید. هر کتاب را بر اساس حال همان لحظهتان انتخاب میکنید. گاهی فلسفه، گاهی داستان، گاهی شعر ، گاهی موفقیت و کسب و کار ، گاهی بینشی و گاهی خودیاری و توسعه فردی…
اما قرار نیست در همه اینها متخصص شوید. یکی از ژانرها را دقیقتر و عمیقتر میخوانید و بقیه را برای لذت و وسعت دنیای زیستهتان مطالعه میکنید. به کتابخانهتان بروید و یک سبد کتاب برای خود بردارید
ایستگاه پانزدهم. از نرم افزارهای کتابخوانی استفاده کنید اما معتاد به خلاصه خوانی نشوید
خواندن خلاصه کتاب برای این که بفهمیم آیا خریدن یک کتاب ارزشش را دارد یا نه خوب است. اما اگر بیاعث شود که شما را معتاد به خلاصه خواندن بکند مانند این است که شما فقط از یک فیلم، صحنههای جذابش را ببینید. اینطوری اصل فیلم و هنر کارگردان را از دست خواهید داد. خلاصهها هم فقط قسمتهای جذاب آن کتاب را به شما نشان می دهند و شما هیچ ارتباطی با نویسنده برقرار نخواهید کرد.
معرفی ۱۰ اپلیکیشن کتابخوانی ، تندخوانی و تقویت حافظه
ایستگاه شانزدهم. بنویس تا بخوانی
تا به حال شده بخواهید بنویسید اما مغزتان قفل کند؟ علتش کتاب نخواندن است. اگر اهل نوشتن یا تولید و ارائه محتوا (سخنرانی) نباشید، ممکن است نیازی به خواندن کتاب پیدا نکنید.
کلمات و روش استفاده از آنها، ذهن ما را شکل می دهند. بنابراین به طور همزمان موجب فعالیت ذهنی، نرمش مغزی و ورزش فکری می شوند. هرچه ذهن قوی تر شود، بهتر مطالب را به خاطر می سپارد. توانمندی شما در مطالعه بیشتر می شود.
نوشتن از کتابها یا درباره کتابها روتین ترین چیزی است که ممکن است به ذهن شما خواننده عزیز خطور کرده باشد. اما بیایید به این هم فکر کنید که اگر شما 3 کتاب تخصصی در مورد مدیریت زمان بخوانید، می توانید به سبک خودتان و با عقاید خودتان هر آنچه را که می دانید بنویسید. شک ندارم که نوشته پربارتری نسبت به انسانهای عادی خواهد شد حتی اگر فن نویسندگی را هم بلد نباشید.
با نوشتن ، مغز شما مجدداً تخلیه ، پر از پرسش و نیازمند به کتاب می شود. آن زمان است که باید مجددا ماراتون مطالعاتی خود را آغاز کنید. کتابخوانی که بعد از کتاب خواندن قرار است بنویسد، عمیقتر و هدفمندتر مطالعه میکند
از شما کتابخوان حرفهای متشکرم که تا اینجای مقاله را مطالعه کردی. از شما دعوت میکنم که مقاله ما میتوانیم سرانه مطالعه ایران را افزایش دهیم!را نیز بخوانید و به جمع ما بپیوندید.
1 دیدگاه
به گفتگوی ما بپیوندید و دیدگاه خود را با ما در میان بگذارید.
سلام علیکم
وقت بخیر
بابت مطالب مفید سایت متشکرم.
به نظرم در پاسخ سؤال نخستِ متن، این دو گزینه را هم میتوان مطرح کرد:
– سرگرمیهایی هستند که نمیتوانیم از لذتِ (موقتی) آنها دل بکنیم و به مطالعه بپردازیم؛ مثل گردش در پیامرسانها یا دیدن فیلم. این خودش یکی از عوامل نداشتنِ حوصلۀ کتابخوانی میتواند بشود. البته نه همیشه.
– «واقعاً» دلیلی برای خواندن کتاب نداریم. به تعبیر دیگر، واقعاً (فراتر از پندها و توصیههای اخلاقی) نمیدانیم چرا باید کتاب بخوانیم. میتوان چنین هم گفت: «امیدی نداریم در کتابها چیزِ به درد بخوری پیدا کنیم».