مسابقه کتابخوانی، فرهنگ کتابخوانی را نابود میکند!
همیشه این مسئله وجود دارد که مسابقه کتابخوانی میتواند مردم را کتابخوان کند. هیچ مسئولی نیست که برای افزایش مطالعه جامعهاش ایدهای به نام مسابقه کتابخوانی ندهد! یکی از معروفترین مسابقات کتابخوانی که توسط نهاد کتابخانههای عمومی کشور در سراسر ایران بصورت الکترونیکی و حضوری برگزار میشود، مسابقه کتابخوانی رضوی است که مسئول بنیاد بین المللی فرهنگی امام رضا که یکی دیگر از متولیان این مسابقه است ، در اختتامیه آن مراسم تعداد شرکت کنندگان را حدود ۷۰۰ هزارنفر اعلام کرده است.
اصولا کتاب باید بر مبنای رشد و تعالی خوانده شود نه گرفتن جایزه
اوضاع وقتی بدتر میشود که جایزه نقدی برای خواندن آن کتابها در نظر میگیرند و باز هم بدتر از آن شرکت کنندگان را درگیر قرعهکشی میکنند. امتحان یا مسابقه هیچگاه نمیتواند سرانه مطالعه یک کشور را افزایش دهد. چون مهمترین اصل مطالعه در آن دیده نمیشود: آزادی
کتاب یک دارو است. همانطور که خوردن داروی مُسکن فقط برای افرادی که دردی را حس میکنند مناسب است، هر کتابی هم برای همه خوب نیست. چه میشود که ما کتاب میخوانیم؟ چرا به سمت کتاب خواندن میرویم؟
- ما در پی رفع یک نیاز به سراغ کتابها میرویم.
- ما برای گرفتن پاسخ سوالهایمان به کتابها رجوع میکنیم.
- ما برای تحقیقاتمان کتاب میخوانیم.
- ما کتابها را از طریق معرفی افراد متخصص و کتابگردی پیدا میکنیم.
- ما برای تایید دانستههایمان کتاب را میخوانیم : مثلا آشپز ماهری هستیم اما باز هم کتاب آشپزی میخریم تا بیشتر بدانیم.
- ما برای تغییر و صیقل بینشهایمان کتاب میخوانیم.
- ما برای زندگی در جوامع دیگر با کتابها سفر میکنیم.
تفکری که انسان را به کتاب خواندن تشویق میکند مسابقه کتابخوانی نیست. تفکر تکامل است. در تفکر تکامل، از مادیات خبری نیست و انسان جهت رشد و تعالی خویش سرمایه گذاری میکند. سرمایهگذاری معنوی. سرمایهگذاری ای که مهم نیست از نظر مادی ارزش داشته باشد یا نداشته باشد. تفکری که در مقابل تفکر تکامل قرار دارد ، تفکر ترقی است. خطکش و معیار تفکر ترقی ، پول و توسعه مادی است. برای همین افراد با تفکر ترقی لزوماً اهل کتاب و کتابخوانی نیستند. چون کتاب خواندن سود مادی ندارد. آنها به دنبال کار و تجربه و نتیجه زودهنگام هستند. اما برخی ارگانها با برگزاری مسابقه کتابخوانی ، این قشر از جامعه را جذب میکنند و ادعا هم دارند که سرانه مطالعه کشور را بالا بردهاند. در حالی که آن فرد به خاطر رقابت و مسابقه و جایزه کتاب را خریده و معلوم نیست اصلا آیا آن کتاب اثری روی آو داشته است یا نه؟ اصلا مناسب نیازها و سوالاتش بوده است یا خیر؟
افراد با تفکر ترقی کتابهای مقدس و مذهبی، کتابهای ادبی و شعر را نمیخوانند اما شاید کتب کسب و کاری امثال بیندیشید و ثروتمند شوید ، چگونه کمتر کارکنیم و بیشتر پول دربیاوریم را از دست نمیدهند. البته تاکید میکنم که به شرطی قبول داشته باشند که کتاب خواندن بیشتر از کار کردن برایشان سود خواهد داشت. چون آنها اهل معاملهاند. حال شما قضاوت کنید با جایزه پولی آن هم برای خواندن کتابهای ارزشی و ادبی چه اثری روی سرانه مطالعه کشور میگذاریم؟
گذشته از این، آمار فروش کاذبی که برای آن کتاب مسابقه ایجاد میکنند چه آثار مخربی خواهد داشت؟ آمار فروش واقعی کتاب بر مبنای انتخاب آزادی است که خواننده در کتابگردیهایش در کتابفروشی فیزیکی یا اینترنتی انجام می دهد. نه حمایتی که توسط یک ارگان از یک کتاب میشود تا مردم به شوق جایزه و مسابقه آن کتاب را بخرند. درست مثل این است که خواندن کتابهای درسی و دانشگاهی را جزو سرانه مطالعه و قروشش را جزو آمار فروش حساب کنیم. آن وقت احتمالا روی میز پرفروشهای کتابفروشیها باید شاهد کتاب فارسی سوم دبستان یا معادلات دیفرانسیل نیکوکار باشیم!
اعتقاد ما این نیست که مسابقه کتابخوانی بد است و نباید انجام شود. اتفاقاً برای ناشر و نویسنده و برند آن کتاب بسیار مفید خواهد بود. اما هیچ تاثیری بر سرانه مطالعه و فرهنگ کتابخوانی کشور نخواهد داشت. چون فرد کتابخوان، تفکر تکامل دارد و برای رشد و تعالی کتاب میخواند. اصلاً به دنبال مسابقه و رقابت و جایزه نیست.
راه حل چیست؟
ما اگر انتقاد میکنیم راه حل هم داریم؛ مردم ما ابتدا باید مهارتهای کتاب خواندن ، روشهای مطالعه، کتاب گزینی (انتخاب کتاب) و شناخت کتاب خوب را یاد بگیرند. آنچه که در مدرسه و دانشگاه به آنها آموزش داده نشده است. با کم کردن قیمت کتاب، مسابقه ، حمایت مالی و ارگانی و … سرانه مطالعه کشور افزایش نمیشود. یک حرکت مردمی نیاز داریم برای ترویج مهارتهای کتاب خواندن.
3 دیدگاه
به گفتگوی ما بپیوندید و دیدگاه خود را با ما در میان بگذارید.
بسیار عالی گفتین.
همچنین سیر مطالعاتی هم در فرهنگ ما تعریف و جایگاه خودش رو نداره. کتاب خواندن بدون سیر مطالعاتی مثل استفاده از دستگاه های بدنسازی بدون ترتیب و نظم و مربی بدنسازی هست. چقدر خنده دار هست این کار؟!
بله. حق باشماست مهدی جان! شاید سیر مطالعاتی هم نوعی اجبار باشه. یعنی من مجبور باشم کتابی که الان دوست ندارم رو مطالعه کنم. که همین کار هم غلطه.