آیین کتاب نخوانی
- کتاب خواندن که همه چیز نیست.
- من نیازی به کتاب خواندن ندارم!!
- من کتاب های زیادی دارم!
- من ترجیح می دهم کمتر بخوانم اما مطالعه با کیفیت تری داشته باشم.
اینها جملاتی هستند که افراد مختلف در مقابل فهمیدن میزان مطالعه من به خوردم می دهند. جملاتی که کسی خواستار شنیدنش نبوده اما این افراد به راحتی آن را بیان می کنند. چون که در مقابل کتاب خواندن های دیگران احساس ضعف کردهاند و باید به طریقی قدرت خود را حداقل به خودشان نشان بدهند تا خدایی نکرده درس عبرت نگیرند.
اما بیایید باهم این جملات را کالبد شکافی کنیم تا به ببینم معنی واقعی آنها چیست:
افرادی که ادعا دارند من نیازی به کتاب خواندن ندارم، زیرکانه ترین راه را برای فرار از کتاب خواندن انتخاب کردند. ما آدمها خیلی راحت نیازهای ذهنی و روحیمان را پس میزنیم. خیلی راحت نیازهایمان را انکار میکنیم تا از پس رفع آن برنیاییم اما فرق زیادی است بین نیاز نداشتن و کورکورانه نیاز را انکار کردن. افرادی که نیازی به کتاب نمیبینند با روح و روانی کج دار و مریض ، مرگ فکر را قبول میکنند اما هرگز زیر بار درمان نمیروند.
برای ما امری بدیهی است که غذا نخوردن ما را میکشد، اما هرگز باور نمیکنیم کتاب نخواندن هم ما را به مرگ مغزی دچار میکند. همین الان هم کم نیستند مرده های متحرکی که در بین ما زندگی میکنند.
کسانی که ترجیح میدهند با رسانه هایی مثل اینستاگرام و تلگرام با همه کانال های جور وا جور به معنی واقعی کلمه فقط روز را شب کنند و صبح را روز. در این میان اگر پادشاه شهر کورها (یا به قول خودشان شاخ مجازی) هم شدند که دیگر چیزی نمیخواهند.
یا کسانی که میگویند کتاب خواندن همه چیز نیست و سعی دارند هرطور که هست هم خودشان هم دیگران را از خیر یک خط کتاب نجات دهند. در دوره ایی که ما زندگی میکنیم بدست آوردن دانش و تخصص در هر حوزه به راحتی با مطالعه حاصل میشود. درستتر بگویم؛ مطالعه کتاب در پلک بر هم زدنی تو را یک سرو و گردن از همه بالاتر میآورد. حالا اگر کسی خواستار رسیدن به جایی نیست و برایش اهمیتی ندارد که تخصص واقعی داشته باشد، زندگیاش به خودش ربط دارد. منتها اگر کارش نیازمند تخصص است ولی بازهم اعتقاد دارد کتاب خواندن همه چیز و منبع تغذیه تخصصاش نیست باشد تا صبح دولتش بدمد.
راهنمای مطالعه:
یک عده هم اصرار عجیبی بر حماقت دارند و هر بار میگویند من هم کتاب های زیادی دارم!
مارتیمر جی.آدلر و لینکین ون دورن در کتاب چگونه کتاب بخوانیم؟ خطاب به این آدم ها مینویسند:
هنگام خریدن کتاب، مانند خرید لباس و لوازم منزل نسبت به آن حق تملک پیدا میکنید ولی در واقع خرید کتاب مقدمهایی برای تملک آن است. تملک واقعی کتاب زمانی فراهم میشود که کتاب را بفهمید و این فهم در ساختن ذهن شما سهمی داشته باشد.
کسانی که خرید کتاب را پایان کار کتاب میدانند در واقع تمام میلشان در این است که کتابخانهایی بزرگ برای تحسین شدن داشته باشند. این آدم ها هیچ فرقی با گروه اول ندارند بلکه از آنها بدتر هم هستند. این افراد با نقاب خود گول زنکشان اجازه مطالعه را به خودشان نمیدهند و انقدر خود را کتاب خوان معرفی میکنند که دست آخر خودشان هم باورشان میشود. وقتی خودت هم باور میکنی که کتاب خوان هستی اما هرگز کتابی نمیخوانی اندک مسیر تلاش کردن را نیز برای خودشان بستهاند. کسی بر اساس داشتن کتاب های زیاد چیزی به دست نمیآورد. سوال دنیا از مقدار کتاب های خوانده شماست.
یا کسانی که با قدرت بعد از شنیدن آمار کتاب خواندن های زیاد میگویند: من ترجیح میدهم کمتر کتاب بخوانم اما مطالعه با کیفیتتری داشته باشم.
اگر یک نکته پس از سالها کتابخوانی یاد گرفته باشم این مسئله است کیفیت در مطالعه فقط و فقط بعد کمیت پیدایش میشود.خواندن چندباره یک کتاب مقولهایی جداگانه است. روی حرف من به کسانی است که برای پوشاندن تنبلی خودشان از مطالعه بیشتر خودداری میکنند و به جای آن کسانی که بیشتر از آنها کتاب میخوانند را نکوهش میکنند تا روی عذاب وجدان خود سرپوش بگذارند. این افراد هم راه به جایی نمیبرند چون دانش اندکی دارند و از آن بدتر این است که این دانش متعصب است و با تعصب هیچگاه اتفاق شگفتانگیز و غیر شگفتانگیزی نمیافتد.
اصل ماجرا این است که هیچ کدام از این آدم ها نمیتوانند افراد تاثیرگذاری باشند چون نمیخوانند و از آن بدتر برای تنبلی ها متعدد خود بهانههای شاخدار میترشاند.
توجیه اشتباهات از خود اشتباه بدتر است. کتاب نخواندن یک حرف است و انتشار ویروس نخواندن دور بر آدم های کتاب خوان حرف دیگری.
این افراد تفکری از لذت کتاب خواندن ندارند و نمیتوان به آنها این لذت را فهماند درست مثل کسانی که شیرینترین خوراکی عمرشان غوره بوده و حالا بخواهی طعم عسل را برایشان توضیح بدهی. واقعیت این است که کتاب بهترین اختراع بشر در تمام طول زندگیاش بوده اما هر کسی مسئول زندگی خودش است اگر نخواهد بهترین ها را تجربه کند کسی نمیتواند آنها را مجبور کند.
دیدگاهتان را بنویسید