رمان چیست؟ چرا خواندن رمان برای همه واجب است؟

رمان خواندن از بارقه های همیشگی امید به زندگی در من است. به قول یکی از دوستانم رمان خواندن برایم حکم قدم زنی در ساحل را دارد، همان قدر با عظمت، همان قدر دلپذیر و همان قدر با الهام بخش. این نوشته حاصل سوال و جواب های ریز و درشت درباره رمان است که هم در ذهن خودم بالا و پایین می رود و هم به گمانم در ذهن همه اطرافیانم. در این مقاله به این می پردازیم که رمان چیست و چرا باید رمان بخوانیم؟
من: چرا یکهو خواستی در این باره حرف بزنی؟
خودم: یکباره نیست. خیلی وقت است در این باره فکر می کنم. تقریبا از اولین رمانی که خواندم. بینوایان اولین رمانی بود که با آن آشنا شدم. در سن ۱۲ ساگی. فکر می کنم شروع هیجان انگیزی بود. بعد از آن آثار دیکنز، تواین، جین آستین و در یک کلام رمان های کلاسیک را زیر و رو می کردم. چند سال بعد به لطف حضور در کلاس داستان نویسی با لیست بلند و بالایی از نویسنده های موفق و خوب و کتاب های بی نظیر آشنا شدم. قبل از این که بفهم چه شده افتاده بودم روی دور رمان خواندن. تمام دنیایم رمان بود. هفته ایی دو یا سه تا رمان زیردستم بود. خوب یادگرفته بودم چطور با کتاب ارتباط بگیرم. بعد این همه سال رمان خواری فکر کردم این لذت را واکاوی کنم وبه دیگران هم بفهمانم.
حالا این رمان خواندن چه چیزی به تو اضافه کرده؟
خودم: همه چیز! باورم دارم رمان هایم خمیر مایه وجودم هستند. مهمترین چیز فن حرف زدن و ارتباط گیری بود. من باور دارم آدم ها بدون همدیگر دوام نمی آورند. آدمی به اجتماع زنده است. آدم ها باید همدیگر را بشناسند. هرچند موجودات عجیبی هستیم ولی باید همدیگر را درک کنیم. باید تجربه کنیم تا درون همدیگر را بفهمیم. خب به نظرت چه طور می شود عمیق ترین لایه های همدیگر را بیشتر بفهمیم؟
من: لابد می گویی با رمان خواندن؟
خودم: دقیقا! دو راه بیشتر نداریم. یا وارد وجود همدیگر شویم و به عمق افکار هم نفوذ کنیم. یا راه میانبر را بپذیریم، رمان خواندن برای رسیدن به این درک. البته این فقط حرف من نیست. ناصر ایرانی در کتاب هنر رمان می گوید:
هیچ هنر دیگری به اندازه رمان به ما امکان نمی دهد، درون معمولا پوشیده انسان را در لحظه های بیم و امید، اندوه شادی، سنگدلی و همدردی، خیانت و وفاداری، شکست و پیروزی بی واسطه مشاهده کنیم؛ و نیز رابطه متقابل فرد با جامعه را و تاثیر متقابل این دو را بر هم درک کنیم. بنابراین می توان گفت که رمان خوب سند موثق روانشناسی فردی و اجتماعی هم هست.
من: خوب شاید کسی نخواهد روان دیگران را بشناسد!؟
خودم: متوجه نشدی! همه محکوم به این کارند! خواستنی نیست بایدی است! جور دیگری می گویم. یکی از مهم ترین رکن های موفقیت شناخت اجتماع است. چون نمود ظاهری موفقیت در اجتماع اتفاق می افتد. اجتماع، هم به معنی آدم های مختلفی که دورت هستند و هر روزه باید با آن ها معاشرت کنی، هم به معنی اتفاق هایی که در جامعه رخ می دهد، هم به معنی قرارداد های اجتماعی که گاهی باید آن را بپذیری و گاهی دور بزنی. خوب اگر فقط به تحربه های ارتباطی خودت بسنده کنی، قافیه را بد باختی. شناخت روان افراد و ایضا شناخت اجتماع می تواند منجربه رفتار صحیح شود. و رفتار صحیح درصد موفقیت و حتی پول دار شدنت را تضمین کند.
من: داری میگویی از رمان خواندن پول در می آید؟
خودم: طبیعتا از لای رمان که پول سبز نمی شود. یا در ازای مطالعه هر رمان به پول نزدیک نمیشوی. اما رمان می تواند رکن مهمی از یادگیریهایت باشد. البته اگر اهل نوشتن باشی بدون رمان خواندن و بدون یادگیری قصه پردازی خیلی عقب میمانی. ولی رمان خواندن بیشتر از یک نیاز است که باید برآورده شود؛ به قول یوسا آدم ها رئیس جمهور هم که باشند نیاز دارند که شب ها قبل خواب کمی خودشان را در دنیایی دیگر غرق کنند. به این مقاله هم نگاهی بینداز: مطالعه هم میتواند یک کار باشد
من: به نظرت آنهایی که اهل رمان و ادبیات نیستند چه چیز را از دست می دهند؟
خودم: جواب این سوالم را از قول یوسا می دهم. ماریوس بارگاس یوسا در کتاب «چرا ادبیات؟» دلایل زیادی برای خواندن و دوستی با ادبیات می آورد. یوسا اعتقاد دارد ادبیات به کل زندگی انسان غنا میبخشد، ادبیات محمل انتقال بزرگترین تجربه های جمعی انسان در درازای زمان است، ادبیات آشکار کننده پنهان ترین واقعیتهای انسانی است و فقدان آن برابر محدودیت کلام و فکر و ذهن انتقادی انسان هاست.
رمان ندوست ها(!) همه این چیزها را از دست میدهند! اما به نظر من کسانی که لذت رمان خواندن را از خود دریغ میکنند. خودشان را از تجربه یک زندگی مازاد بر زندگی خودشان محروم می کنند. آدم هایی که به جای یک زندگی، زندگی های بیشتری را تجربه کردند، حتما جلوتر هستند.
من: فیلم دیدن و یا کتاب صوتی هم همین کار را می کنند! مگر همه بر مبنای داستان نیستند پس چه اصراری بر خواندن است؟
خودم: به نظر شبیه هم می رسند اما یک نکته باقی مانده. اگر می خواهی یادبگیری باید عمل کنی. فیلم دیدن فقط نگاه کردن است. انتظار نداری که با دهان پر از پاپ کرن یاد بگیری در غم ها و شادی های زندگی باید چه کاری انجام بدهی! ذهن انسان موقع فیلم دیدن حتی کمتر از زمان خواب فعالیت دارد.اما رمان خواندن تو را با یک اتفاق شگفت انگیز رو به رو می کند. در هر سطر این تو هستی که در ذهنت هارمونی از رنگ ها شکل ها اندازه ها بو ها به وجود می آوری هیچ رمانی دقیقا همه چیز را توصیف نمی کند. همیشه جای خالی بسیای باقی می ماند که تو آن را پر می کنی. تو در رمان خواندن از قوه تخیلت استفاده میکنی و این باعث می شود تو خودت یکی از افراد ماجرا باشی. تو عمل می کنی و یاد میگیری. کتاب صوتی هم همین طور است هر کدام از این ها خوبی هایی دارند اما یوسا می گوید رسانه دیدیاری یا شنیداری هیچ گاه نمی تواند آموزشی کاربردی و مطمئن باشد.
چه رمانی را معرفی می کنی تا بخوانیم؟
خودم: آخ … من از این سوال فراریم! دوست ندارم لذت گشتن و پیدا کردن رمان جالب را با گفتن یک اسم در دیگران بکشم. بهترین راه شناخت رمان خوب هر چه بیشتر رمان خواندن است. از اول دنبال رمان خوب نباشید چون تا رمان بد نخوانی رمان خوب معنی نمیدهد. از ابتدا دنبال آثار سخت رفتن هم کار درستی نیست. مطمئنترین راه برای خواندن رمان خوب آزمون و خطا است. به مرور شکل خوبی برای پیدا کردن رمانهای جالب برای خودت را پیدا می کنی.
مثلا من از چند طریق مختلف به رمان های جالب می رسم. گاهی وسط یک کتاب نقلی از یک کتاب دیگر می بینم که به مذاقم خوش می آید. درواقع از کتاب به کتاب می رسم. یا یکی از نویسنده های مود علاقه ام کتابی را مثال می زند این جور موقع ها حتما اسم کتاب را جایی می نویسم و بعد توی کتاب خانه و یا کتاب فروشی دنبالش می گردم. یا چند تایی آدم هستند که ذائقه ادبیشان با مذاق من یک جور است معرفی کتاب این آدم ها را جدی می گیرم و حتما آن کتاب ها را می خوانم. و یا وقتی توی کتاب فروشی دنبال رمان جدید می گردم گزینه حذفی عمل می کنم. این طور که بخش پر فروش ها را کنار می گذارم. نویسنده هایی که از آثارشان اشباع شده ام را هم رد می کنم. بعضی ها را ورق می زنم و از روی کلماتشان قضاوت میکنم. در نهایت رمانی را بر می دارم که صدایم می زند. البته کتابگردی کردن هم لطف خودش را دارد؛ این را بخوان: کتابگردی و شکار محتوا
من: یعنی هیچ اسم و کدی از کتابی، نویسنده ایی، نشری، چیزی نمی دهی؟
خودم: صفحه اینستاگرام من مملو از کتاب هایی است که می خوانم چه خوشم بیاید چه نیاید. اما فکر می کنم برای پیدا کردن رمان خوب نشر های خوب مثل چشمه، ماهی، ثالث، نی و نگاه اغلب رمان های خوب و جالبی دارند مخصوصا نشر چشمه. مطالبی را هم قبلا نوشتهام:
کتاب داستانی را چطور باید خواند؟
برای آنها که به نمایشگاه کتاب نرفتهاند
کتابگزینی: چگونه یک رمان خوب بخوریم؟!
من: تکلیف رمان اولی ها چه می شود؟
خودم: رمان اولی! اگر دبیرستان رفته باشی با یک مشت نمونه ادبی در کتاب ادبیات آشنا شدی دیگر؟ از بین همان ها سر نخ را بگیر و تا ته برو! اما راستش خیلی باید به خودت فکرکنی. اینکه سطح فکریت چه طور است؟ چه چیزهایی تو را سر شوق می آورد؟ چه چیزهایی میترساندت؟ بعد بتوانی دنبال رمانی بروی که برایت جالب باشد. اگر به دسته بندی هرمی رمان دقت کنیم در پایین هرم جای داستان های عاشقانه و جنایی معمایی، در وسط جای رمان های اجتماعی و روان شناختی است و نوک این هرم جای رمان های زیبا شناختی است. منطقی ترین حالت شروع از کف هرم است. برای افراد کم سن تر و یا ساده پسند تر! زمانی متوجه می شوی که رمان های معمایی برایت لطفی ندارد بنابریان میروی سراغ دسته دیگر. البته باز هم نمی شود چیز قطعی گفت. به زعم من بهترین راه این است که ببینید میلتان به چه سمتی کشیده می شود و بعد با مزه مزه کردن رمان ها، کتاب مورد علاقه ات را بیابی. به قول شاهین کلانتری از سر هوس بخوانی.
من: یک جا گفتی کتاب های پر فروش را نمی خری! چرا؟
خودم: چون اغلب تو خالی هستند. کتاب های پر فروش همیشه سمت و سویی از میل آن دوران مردم را دارند. اگر جامعه به حالت قرار رسیده باشد و فصل عاشقی باشد کتاب ها پر می شوند از ماجراهای عاشقانه ایی که از شدت تخیلی بودن انگار در دنیای ما اتفاق نمی افتند. کمی که بگذرد خوشی و قرار زیر دل مردم را بزند رمان های پرفروش از زنان و مردانی که از سر خوشی خیانت می کنند حرف می زند. جامعه که کمی بلرزد داستان پر می شوند از معشوقان جدا افتاده و اگر حادثه ایی تمام شود مردم به سمت داستان های حادثه ای هجوم می برند. من دوست دارم در رمان زندگی ایی را تجربه کنم در اطرافم اشباع نشده باشد. دوره الان هم بلبشویی است. از عاشقانه های زرد گرفته تا هر داستانی که خشونت از آن بریزد. رمان های خشن مآبانه.
من: رمان خشن چه صیغه ایی است؟
خودم: داستان خشن هر ماجرایی که لطافت نداشته باشد است و از قضا میل این روزهای نسل جوان به همین رمان هاست. البته کاملا عادی است در روز گاری که فشار های اقتصادی و اجتماعی سیاسی زیادی وجود دارد. و از طرفی دیگر هم فضای مجازی یا در واقع گریزگاه جوانان هم بیشتر به مشکلات دامن می زند و لحظه به لحظه نا امیدی را رواج می دهد، نسل جدید باید هم از شدت عصبانت میل به خشونتش افزایش پیدا کند. رمان های تخیلی، رمان های جنایی یا معمایی جذاب و یا رمان های قهرمان محور خوب هم عرصه خودشان را دارند اما غالبان خوب هاشان پر فروش نیستند. به هرحال پدیده رمان خشن چیز جدیدی برای راضی کردن نسل جوان است. خلاصه، خواندن رمان خشن، جالب است! در مقاله ای دیگر، به معرفی رمان خشن میپردازم.
به هر حال از سوالت دور نشوم. گفتی چرا رمان پر فروش نمیخرم. باید بگویم چون طبعم را متفاوت از طبع عامه مردم یافتم. اغلب در کنار لیست خواندنی هایم، لیستی از هرگز نخواندنی ها دارم. رمان هایی که میدانم با مطالعهشان فقط وقتم را هدر میدهم.
من: چرا بعضی از رمان ها بعضی را تحت تاثیر قرار میدهد و عدهایی را نه؟ مثل ملت عشق؟
خودم: بگذار رازی را برایت برملا کنم. الان که این کلمات را می نویسم شیفته ارنست همینگوی هستم. اما می دانم احتمال زیاد تا ده سال دیگر جذبهایی برایم نخواهد داشت و باید سراغ بالاتر از آن بروم. همه کتاب ها در یک سطح نیستند. به نظرم اگر رمانی ما را تحت تاثیر نداد برای این است که برای ذهن ما تاثیر گذار نیست. هنری جیمز می گوید که هر رمان خانهایی است که نه یک پنجره بلکه هزار پنجره دارد و هر خواننده ایی از پنجره دیدگاه خود به درون آن خانه داستانی نگاه می کند. با توجه به این حرف، کاملا عادی است که عدهایی از یک کتاب خوششان بیاید و عدهایی آن رمان را نپسندند.
من: بعد از انتخاب رمان خوب، همه چیز تمام می شود؟
خودم: رمان خواندن آدابی هم دارد. مثل اینکه سعی کنیم رمان را در یک نشست بخوانیم و … منتها مهم ترین چیز لذت بردن از رمان است. همین یک قانون که رعایت شود همه چیز حل است.
من: ته همه این حرف ها؟
خودم: می خواهم سعی کنم متعهدانهتر رمان بخوانم و عمیقتر از رمان لذت ببرم. من بعید می دانم روزگار بی رمانی به وجود بیاید برای همین سعی می کنم من هم مهم ترین حرف هایم را با رمان برای همه نسل های بشری به یادگار بگذارم.
این مطلب تکمیل خواهد شد. سوالهای خود، پیرامون رمان را در قسمت دیدگاهها بنویسید

درباره مائده عفتی
مائده عفتی؛ داستان نویس و کارشناس کتاب هستم . کتاب میخوانم، کاغذ میخرم، قلم فرسایی میکنم تا محتوایی لذت بخش بیافرینم
نوشته های بیشتر از مائده عفتیبسته دانلودی آموزش نقشه ذهنی
نقشه ذهنی برای به یادسپاری مطالب در بلندمدت استفاده می شود. با نقشه ذهنی می توانید یک کتاب را در ۱ الی ۵ صفحه جمع آوری کنید بدون این که دیگر نیازی به کتاب داشته باشید.
کسب درآمد با کتاب (فیلم ضبط شدهی وبینار)
سرفصلهای وبینار
- چرا باید کتاب بخوانیم؟
- چگونه کتاب خوب ثروت ساز را پیدا کنیم؟
- چگونه در میان این همه کار، سالی ۱۰۰ کتاب بخوانیم؟
- ثروتمندان جهان، چگونه کتاب میخوانند؟
- روشهای درآمدزایی با کتابخوانی
- پرسش و پاسخ
کتاب صفر تا صد تندخوانی (نسخه چاپی)
برای سفارش تعداد بالا، با دفتر مرتا تماس بگیرید
7 دیدگاه
به گفتگوی ما بپیوندید و دیدگاه خود را با ما در میان بگذارید.
هنوز نتونستم با رمان ارتباط درست و حسابی برقرار کنم
گرچه رمان های زیادی رو خوندم ولی در گذشته های دور
شاید دوباره بتونم. باید امتحان کنم 🙂
امیدوارم با رمان به زودی دوست بشید.
قطعا دوستی پرسودی خواهد بود.
رمانها (البته احتمالا نه هر رمانی) در قالب شخصیتها و موقعیتهای مختلف, بایدها و یا نبایدهای رفتاری رو پیشنهاد میکنه که معمولا خواننده رو به فردی بافضیلت تر تبدیل میکنه. روندی که به هیچ وجه در کتابهایی با دستورالعمل های کپسولی یا جملات قصار و یا در بازه های کوتاه مدت اتفاق نمی افته.
دقیقا همینطوره که میگید
به همین خاطر که میگویند رمان آیینه تمام نمای تحولات و تغییرات است.
سلام
یک قسمت از متن گفته بودید که فیلم خیلی شاید به اندازه رمان کمک نکنه
به عنوان یک فیلم باز نسبتا قهار میتونم بگم که با نظرتون مخالفم
اما این موضوع رو قبول دارم که کتاب حرف بیشتری برای گفتن داره و برای همین موقع سرچ در مورد کتاب و رمان مطلب سایت شما نظرمو جلب کرد.
من تقریبا میتونم به کسی که تو زندگیش هیچ فیلمی ندیده یک سری فیلم معرفی کنم که بعد از دیدن اون سری از فیلم ها با خودش کنار بیاد که بالاخره از کجا میتونه بصورت جدی شروع کنه به فیلم دیدن بطوری که واقعا بدونه اون فیلمی که میبینه دوست داره یا نه.
و اینکه شما یک جای متن گفتید که پیشنهادی برای شروع ندارید که واقعا ناامید شدم درحالی که دنیای کتاب دنیای خیلی بزرگتر و شلوغ تری است نسبت به دنیای فیلم. به نوعی دنیای فیلم زایده دنیای کتاب هاست این نظر منه.
برای همین من واقعا دنبال یک راهنما میگردم که یک سری کتاب از نمیدونم چی بگم ژانر فکر کنم خوبه یک سری کتاب از ژانرهای مختلف از آثار خوب و با محتوا و در عین حال به اندازه برای یک تازه کار از نظر حجم، معرفی کنه… که من بعد از خوندن این سری کتاب متوجه این موضوع بشم که علایقم به کدوم سمت هستش…
بنظرم میشه این انتظار رو از شما که کتاب به اندازه کافی خوندید چیز زیادی نیست
و نمیخوام که تمام کتاب ها رو به من معرفی کنید.
و اینکه یک قسمت از متن هم از دسته بندی هرمی رمان ها گفتید که تو نت چیز خاصی در موردش ندیدم و واقعا بنظرم این موضوع خیلی میتونه کمک کننده باشه… اینکه برای هر قسمت از این هرم چند مثال از رمان بگید.
و اینکه از اونجایی که فیلم زیاد دیدم فکر میکنم میدونم علایقم تو سینما چیه و بنظرم این بیربط به رمان نباشه
شاید هم توی دنیای رمان از یه دنیای دیگه لذت ببرم. برای همین اگه میشه رمان از حال هوای اجتماعی معرفی کنید رمانهایی که کنش و واکنش افراد رو نسبت به هم رو بگه
و سوال اینه که رمان در جستجوی زمان از دست رفته کجای دنیای رمان از نظر شما قرار میگیره؟
ببخشید زیاد شد
با تشکر
ممنون از نظر تخصصیتون
پاسختون در آپدیت این پست خواهم داد.
میشه فیلم ها رو هم معرفی کنی؟
رمان رو استفاده میکنم و لذت میبرم
اما یک سری رمان های ایرانی که جدیدا باب شدن و به صورت آنلاین و پی دی اف و اپلیکیشن در دسترس هستند رو دوست ندارم
خیلی کلیشه ای و بی محتوا هستن و تکراری و کپی شده از یک داستان
گرچه خود من هم در سنین نوجوانی ، در حدود سه سالی علاوه بر کتاب ها و رمان های دیگه اینگونه رمان ها رو دنبال کردم
اما آنقدر ها بی محتوا و کلیشه ای و تکراری نبودن
فکر کنم ۳ ۴ سالی هست که این اتفاق افتاده و هرکسی قلم به دست گرفته
بگذریم از رمان هایی که هم تنها محتوای جنسی دارن 😐😐😐😐😐😐