مطالعه هم میتواند یک کار باشد
بگذارید قبل از اینکه بخواهم جوابی برای سوال فوق بنویسم، مطالعه و کار را تعریف کنم.
مطالعه کردن واقعا چیست؟
والری لاربو خواندن و مطالعه کردن را یک نوع رذالت وشهوترانی بدون کیفر تعریف کرده، و دکارت آن را یک ملاقات و گفتگو با نجیب ترین اشخاص قرون گذشته نامیده است.
و اما کار چیست؟
بعد از یک مراجعه سطحی به دهخدا و معین به تعاریف عامی بر میخوریم مثل:
۱ـ آنچه کسی انجام دهد؛ عمل؛ فعل.
۲ـ فعالیتی که فرد در ازای آن پول دریافت کند؛ پیشه؛ شغل.
۳ـ آنچه که فرد را به خود مشغول میکند؛ سرگرمی؛ جهد؛ گرفتاری؛ صنعت؛ پیشامد.
یقینا کتاب خواندن یک عمل است و همچنین یک نوع مشغولی و گرفتاری، اما آیا کتاب خواندن کاری است که در ازای آن به ما پول بدهند؟
در حال حاضر کمتر کسی هست که در ازای کتاب خواندن مستقیم پول مطالبه کند؛ اما کتاب خواندن یک نوع سود دهی مخفی و بسیار مطلوبی دارد.
گذشته از کتابهایی که به شما روشهای ثروتمند شدن و توسعه کسب و کار را آموزش میدهند، کسی که کتاب میخواند یا کتاب علمی مطالعه میکند، دانشش افزایش پیدا میکند. به اندازه تجربه و علم نویسنده! یعنی تمام کتاب هایی که یک نویسنده خوانده تا بتواند بنویسد! یا رمان یا داستان میخواند، که زندگی را که برایش اتفاق نیفتاده، تجربه میکنند پس تجربهاش و جهان بینیآش بالا میرود. تازه حتی اگر هم کتاب فکاهی میخواند ، قبول دارید که ارزشش بسیار بالاتر از جکها و مطالب طنز اینستاگرامی و تلگرامی است! اصلا در بدترین حالت فرض کنید کتابی بخواند که کم مایه و حتی بی مایه باشد… خب گنجینه لغاتش افزایش یافته و برای یک صحبت کردن ساده یا نوشتن چند خط حرف دل، لغت کم نمیآورد؛ چیزی که خیلیها از پسش بر نمیآیند
در اینستاگرام مرتا، محتواهای شخصی را خواهید دید
کسی که روزانه وقتی برای مطالعه کتاب میگذارد، درک بهتری از زندگی دارد و راحت تر با مشکلات مواجه میشود تا کسی که فقط با تجربیات خودش زندگی میکند. کتاب خواندن در هر نوعی که باشد چوب دو سر طلاست که به شما سود زیادی میدهد آن هم در جایی که خودتان هم فکرش را نمیکنید.
در ازای کتاب خواندن به شما پول هم میدهند اگر دیدگاهتان را نسبت به پول درست کنید.
با کـتاب خوانـــدن پــولدار شــوید!
1 دیدگاه
به گفتگوی ما بپیوندید و دیدگاه خود را با ما در میان بگذارید.
من هم کتاب خواندن را یک فرآینده پیش رونده میدانم که انسان را دائما با دنیای نادانسته های خود روبرو میکند و این اصل را تفهیم می کند که «میدانم که نمیدانم»
اما زندگی بیرحم تر از آن است که اجازه دهد تا شما همه وقت خود را وقف یادگرفتن و اندیشیدن درباره خود و هستی و جایگاهتان کنید
ما مجبوریم برای امرار معاش کار کنیم حتی اگر هدفتان پول نباشد اما پول یک نیاز برای زندگیست
سال قبل من بیش از پنجاه جلد کتاب خواندم و همیشه این ترس را دارم که چقدر کتاب وجود دارد که ممکن است من هرگز موفق نشوم که بخوانم چقدر اندیشه های متفاوت و زیبا وجود دارد که آشنایی با آنها وسعت دید میدهد
اما چه می شود کرد زندگی زیباست اما کوتاه
امیدوارم بتوانم اثری از خود جای بگذارم تا مردمان آینده وقتی آن را می خوانند لحظه ای دنیا را از دریچه نگاه من ببینند و در خاطرات ماندگار شوم…