چرا باید از کالای ایرانی حمایت کنیم؟

حمایت از کالای ایرانی، تولید و اشتغال امروز از استراتژی های کلان کشور است. اما در عمل می بینیم که روز به روز دارد افت می کند. با خودم فکر می کردم واقعا دلیلش چی میتواند باشد.هم دلایل خوشبینانه داشت و هم بدبینانه. اما نهایتا به این نتیجه رسیدم که باید رفت سراغ خود تولیدکننده ها و از نزدیک با خودشان صحبت کرد.
سفر به سرخس؛ بازدید از منطقه ویژه سرخس
آخرین روزهای تابستان یک سفر دو روزه به سرخس و نیشابور داشتم. برای تیمسازی برای یک پروژه صنعتی به آنجا رفته بودم.
۴صبح که از قم راه افتادیم و ۶:۳۰ پرواز کردیم به سمت مشهد، حدود ساعت ۱۱، منطقه ویژه اقتصادی سرخس بودیم. جایی که قرار است یک نیروگاه حرارتی و یک پتروشیمی ساخته شود و محصولاتی را تولید کند که هنوز در ایران کسی موفق با تولیدش نشده و مواد اولیه ای که در ایران بسیار است!
این منطقه ناسلامتی منطقه ویژه اقتصادی بود و جاده ترانزیت داشت اما دریغ از یک تریلر!!
تا جایی که من دیدم همه کارخانه ها تعطیل شده بود یا کار ساختش نیمه کاره مانده بود. عکسهایشان را گرفته ام و میتوانید عظمت آنها را ببینید!
مدیر کارخانه شروع کرد به صحبت:
ما ۳ سال است که کار را شروع کردیم و طرح را از خود بانک گرفتیم، اما از آنجایی که نقشهها را آلمانیها کشیده بودند و خاک و اقلیم منطقه را نمیشناختند، نقشه ایراد داشت و بعد از سه سال هنوز بانک قانع نشده که با توجه به اثرات مخربی که گازها و پسماندهای تولید دارند و سستی خاک منطقه، نقشه باید عوض شود! هنوز هم یک ریال به ما نداده و ما چندین میلیارد از جیبمان هزینه کردیم و تازه حسابهایمان را هم بستهاند!
میگویند شما بروید کارخانه را بسازید و پولتان را بگیرید و به بقیهاش کاری نداشته باشید! کارخانهای که تولید نداشته باشد میشود ماکت!
خلاصه، بانک شکایت و ما شکایت …به نتیجهای نرسیدیم و شکایت به اطلاعات سپاه بردیم و قضیه کمی جدیتر شد. رئیس شعبه عزل و کارشناس هم عوض شد و ورق برگشت. امیدواریم بی حرف پیش اینبار باسرعت جلو برویم.
درباره مدیر کارخانه
این صحبتهای مدیر کارخانه بود. فردی که در آلمان درس خوانده بود و در بلغارستان و ترکیه نیز کارخانه داشت. خیلی امکانات و احترام بیشتری در آنجا برایش وجود داشت اما آمده بود ایران که به کشور خودش خدمت کند. اما با او چگونه برخورد شده بود؟
این فرد یک کارت مخصوص دارد که بدون صف و ویزا و با تشریفات میتواند به ترکیه برود و بازگردد. برای او احترام زیادی قائلند چون او یک سرمایهگذار است.
میگفت در بلغارستان به محض اینکه رفتم بانک و فهمیدند که سرمایهگذار هستم، ظرف سه روز یک کارخانه و وام آن آماده بود!
واقعا تاسفبار است که دستاندرکاران صنعت تولیدی کشور با نخبگان صنعتی و حتی افرادی که جیبشان پرپول است اینطور برخورد میکنند. بیخود نیست که تولید عمده کشور خوابیده است.
ایراد از خودمان است
من قبول دارم که شاید همدستان خیانتکارانی در پشت صحنه در کارند و نمیخواهند تولید، صنعت و اشتغال و اقتصاد در این کشور پا بگیرد و میترسند که نخبگان در ایران بمانند! اما وقتی همه ما در هر پست و جایگاهی که هستیم دست در دست هم کمک کنیم و کم نیاوریم، شکستناپذیر میشویم و جز خودمان کسی نمیتواند برایمان تصمیم بگیرد.
فقط اینجا نیست! شهرک شکوهیه و محمودآباد خودمان هم در قم سوت و کور است. دو شهرک دیگر قرار بود بسازند که اصلا نشد!
ادامه سفر؛ نیشابور
فردای آن روز به نیشابور و یک کارخانه دیگر رفتیم و آنجا نیز با یک نخبه دیگر آشنا شدیم. فردی که کارخانه تولید لبنیات را با همان دستگاهها تبدیل به یک کارخانهی تولید غذاهای بیمارستانی کرده بود. خط تولید پنیر را کرده بود خط تولید گلوکز! کارخانه بزرگی بود و بعضی دستگاهها را خودش ساخته بود و به گفته خودش ۴۰ میلیارد تومان صرفه جویی داشته.
با توجه به وضعیت آب منطقه، تصفیه خانه ای ساخته بود و آب پسماند پس از تصفیه مجدداً به سیستم باز میگشت!
زمینی که آب در آن تصفیه می شد و پرورش ماهی هم داشت، به اندازه نصف آن کارخانه بود و به راحتی میتوانست بجای تصفیهخانه، کارخانه اش را توسعه دهد! اما او فقط دنبال سود نبود!
به گفته خودش ما سومین کشوری هستیم که این محصولات را تولید میکنیم اما این کارخانه هم انباری خالی داشت و علت را که جویا شدیم همان مشکل نقدینگی! او هم آلمان درس خوانده بود و دکترا داشت؛ اما خسته و افسرده از کار و قدرنشناسی.
وی گفت “اگر صدا و سیما حاضر شود تبلیغ رایگان ما را بکند میرفتیم در سرازیری!”
محصولاتشان از محصولات واجب کشور است و خیلی ها را نجات میدهد! ولی امان از بیاعتمادی به نیروی نخبه ایرانی.
خیانت؛ مشکل سرزمینمان ایران!
خلاصه اینکه در کشور بوی خیانت به مشام میرسد. وقتی پای سیستم های اطلاعاتی و دفتر رهبری به مسائل خرد اقتصادی باز می شود یعنی یک خبرهایی هست. یک خیانتهایی هست. قرار است اقتصاد ما را جریحهدار کنند و تولید ما را بخوابانند و نخبگان ما را فراری دهند!
تا جایی که می توانیم و زورمان میرسد باید صندلی مسئولیت را از این مدیران (با دید خوشبینانه) سادهلوح خالی کنیم و افرادی را به جای آنان بگذاریم که معنی جهاد اقتصادی و اقتصاد مقاومتی را درک کنند و به داد تولید و اشتغال این مملکت برسند.

درباره سید محمد حسینی
معمولا من را با یک کت در حال خواندن یک کتاب یافت میکنید! به طور متوسط هفتهای 5 کتاب میخوانم و آرزویم این است که به مردم کمک کنم با خواندن کتاب به افرادی بیرقیب، مستقل و پولدار تبدیل شوند.
نوشته های بیشتر از سید محمد حسینیمطالب زیر را حتما بخوانید
کتاب صفر تا صد تندخوانی (نسخه چاپی)
برای سفارش تعداد بالا، با دفتر مرتا تماس بگیرید
چگونه کتاب بخوانیم
ارسال رایگان به سراسر ایران
تعداد صفحه: 424
جلد:سخت
کیف کتاب بنددار طرح خطاطی
جنس: اشبالت مصنوعی در حدم چرم
رنگ : کرم – قهوهای
ابعاد: 25*18*4
بنددار + دو جیب زیپ دار
متن شعر : کتاب آمده تو را جلوه دهد در این سرا
دیدگاهتان را بنویسید